آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

52 ماهگی

سلام دختر عزیزدردونه من سلام همدم و همراه روزهای شاد و غمگین من نازنین دخترم یه دونه من  بازهم به همین سرعت یه ماه دیگه هم گذشت اسفند آخرین برگ دفتر 93 اومد و خیلی زودتر از اونچه که فکر کنیم شمارش معکوسش شروع شد  همیشه اسفند هر سال از بقیه ماههای سال عجله اش بیشتره انگار میخواد زودتر این لباس کهنه رو بندازه دور و نوش رو تن روزهای زندگیمان بکنه انگار که بهار خانوم پشت در خونش نشسته و هولش میکنه و میگه زود باش دیگه زود باش و هر سال این موقع برای ما و همه هم خیلی پرمشغله اس و هم پراز شادی و هیجان الهی که توی همه دلها شادی باشه آرامش باشه همه چشمها بخندن و هیچ چشمی جز به شادی توش اشک نباشه  عزیزترینم 52 ماهگیت مبار...
23 اسفند 1393

سلام خوزستان

سلام خوزستان ، سلام سرزمین من ، سلام به تو که این روزها حتی قدرت نفس کشیدن را هم از دست داده ای ، سلام به تو که چهرات به رنگ زرد ، به رنگ خاک به رنگ سرخ درآمده ،  سلام به تو که صدای شاد کودکانت ،حتی صدای جیک جیک گنجشکانت در کوچه های شهرهایت به گوش نمیرسد ، سلام به تو که فرزندانت به زحمت نفس میکشند ،سلام به تو که از شنیدن صدای سرفه های خشک فرزندانت در عذابی ، سلام به تو که تالابهایت را خشکاندند تا از درون رگهایت خون سیاه را بیرون بکشند و به لبهای خشکیده ات نگاهی نبود، سلام به تو که فشار چکمه های بی تفاوتی را برگلویت حس کردی و دم نیاوردی ، سلام به تو خوزستان ، سلام به تو شهر من ، مردمان محروم و مظلوم من ، سلام به تو که ثروت از دستان تو ج...
25 بهمن 1393

51 ماهگی

سلام عزیزترینم ، گل من دختر ماه 51 ماهه من ، یکماه دیگه هم به سرعت و حتی سریعتر از آنچه که فکر میکردیم سپری شد و گذشت تبریک ماهگرد دو حس رو در من بوجود میاره اول خوشحال میشم که دختر کوچولوی من یه قدم بالاتر گذاشته و خانومتر شده و از طرف دیگه ماه به ماه از دوران شیرین کودکی داری فاصله میگیری و مستقل تر از گذشته عمل میکنی و از طرف دیگه بهم یادآوری میکنه که قدر این لحظات رو بدونم قدر شیرین زبونیت ، قدر اینکه اینهمه پاکی و صاف و صادق، قدر شیطنتهای بی انتهات ، مهربونیات، بازیهای کودکانه ات ، حاضر جوابیهات و هرچیزی که به تو ربط داشته باشه عزیزترینم زندگی پر از پیچ و خم ما در حال گذر هست و من آرزو میکنم که خدا بهترین لحظات رو برای من و تو و در کنا...
25 بهمن 1393

50 ماهگی

سلام عزیزترینم ، گل من ،خوشگل من ، دختر من ، همدم من، همراه من ، دوستم ، خواهرم ، مادرم ، یه کلمه هستی من 50 ماهگیمون مبارککککککککککککککککککککککککککک . عسلم بدون عطر نفسات ، خنده های شادمانه ات، شیبطنتهای زیرکانه ات، حاضرجوابیهای خردمندانه ات که منو تا مدتی میخندونه ، همه و همه دلیل نفس کشیدنم ، بودنم و حس زندگی کردنم هستند ، پس همیشه باش عزیزترینم و بذار در هوای بودنت نفس بکشم و زندگی کنم بهترینم. خدایا همه خوبیهای دنیا رو برای همه بچه هعای پاک و معصوم میخوام همشون رو در پناه دستان قدرتمندت نگهدار و حافظشون باش در برابر سیاهیها و بدیها. ...
22 دی 1393

49 ماهگی

سلام خانوم خوشگله شیرین زبون شیطون بلای خودم ، روزهای نه چندان سرد پاییزی بسرعت سپری شد و رسیدیم به آخرین روزهای فصل پاییز و من و تو شدیم 49 ماهه 49 ماهگیت مبارک عزیزم ، روزهات شاد ، قلبت پرمهر ، تن نازنینت سالم و اراده ات قوی ، دنیا رو برات زیباتر از اونچه که هست  ، شادیها رو بیشتر از اونچه که باید ، غمها رو کوچکتر و کمتر از آنچه که هست و سلامتی رو برات تمام و کمال از خدای مهربونم میخوام و ازش میخوام هر آنچه که به صلاح توست پیش روت بذاره و هرآنچه رو که به صلاح ماست پیش رومون بذاره ، هوای تو رو ، منو و... داشته باشه  ، گل زندگی من اون قلب کوچولوی مهربونت رو خدا همیشه برات نگهداره و همینطور چهره معصوم و مظلومت رو. ...
23 آذر 1393

روزهای خوب زندگی ما

سلام عزیزترینم ، سلام گل گلدون من ، خوبی خوشگلم؟ دیگه اگه نگی هم خودم میدونم که باز یه عالمههههههههههه طول کشیده تا بیام و واست بنویسم ، ولی آخه منم تقصیر ندارم این روزها چنان تند و باعجله میگذرن که گاهی گم میشم توی زمان ، نمیدونم الان دوشنبه است یا سه شنبه ، دیروز فلان کارو انجام دادم یا امروز!!!!!! میدونی عزیزم این روزهایی که اینجوری پرشتاب میگذرن بهترین روزهای زندگیمونه ، میدونم روزهایی هست که بعدها با شادی ازشون یاد خواهیم کرد ، خوشیهامون ، شیطنتهامون ، حتی دعواهامون ،ناز کردنهای تو ، بیرون رفتنهامون ، میدونم این لحظاتی که بسرعت میرن دیگه هرگز دوباره تکرار نمیشن ، نه هرگز دوباره نمیاد این روزایی که صبح من بیام اونقدر ببوسمت تا به یه طرف...
12 آذر 1393

تولدت مبارک عشقم نفسم همدم و همراه من

آهاییییییییییییییییییییییییییییی فرشته های اسمونی همه جا رو آذین بستید ؟! آهایییییییییییییییییی فرشته های پاک خدا تدارک دیدید؟! امروز تولد یکی از خودتونه که زمینی شد و من مادر شدم خدایا تو رو سپاس خدایا سجده شکر به جا میارم در برابر بارگاه باریتعالی تو ، خداوندا آن فرشته نازنین کوچکی که شبها توی گهواره دلم برای ناتوانی اش میسوخت  اینکه نمی تونست جابجا بشه و یا به میل خودش کاری رو انجام بده الان دختری چهارساله است خدایا فرشته کوچولوی نازنین من که توی قنداق فرنگیش پیدا نبود الان خانومی برازنده و زیباست ، خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت شکر به خاطر همه مهربونیهات بخاطر سلامتیش ، بخاطر شیطنتهاش ، بخاطر خرابکاریهاش  شیر...
22 آبان 1393

یه پست اپن 2+ عکسسسس

سلام خوشگل ، نانازی ، عسل خودم ، خوبی خانوم خوشگله؟ آره منم خوبم عرض کنم خدمت شوما که اومدم از شیرین زبونیهات واست بگم - رفته بودیم داروخانه داشتم با مسئولش صحبت میکردم که اومدی دستم رو کشیدی مامان بیا بیا این لاکا رو نگاه کن  ببینشون من لاک زرد و سفید ندارم ، بهت گفتم مامان آنقدر لاک داری که باید مغازه بزنم ازشون بفروشم ،دیدی مثل اینکه فایده نداره اومدی میگی مامان بیا بیا نگاه کن تو لاک زرد و سفید نداری برای تو میخوام متصدی اونا هم که دیدن اینجوری حرف میزنی شروع کردن به سربه سر گذاشتنت - علی اومده بود رفتید تو اتاق که طبق معمول رو تخت مفلوک من بپر بپر کنید بعد چند دقیقه اومدی با اون خنده های ریزت که منو وحشت زده م...
29 مهر 1393

47 ماهگی

سلام دختر خانوم یکی یه دونه عزیز دردونه مهربون شیرین زبون خودم ، 47 ماهه من ، همدم و همزبون من ، شریک همه شادیها و گاهی غمهای من  47 ماهگیت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککک گل قشنگم دیگه چیزی تا تولد چهار سالگیت نمونده و تو ، توی چهارسالگی یه خانوم به تمام معنا هستی یه خانوم شیطون و بازیگوش و بسیار خوش قلب و مهربون نه فقط برای من ، برای اطرافیانت هم ، با اون قلب پاکت ، صفای درونت همه رو به طرف خودت جلب میکنی ، شیطنت میکنی و بعد هم ریز میخندی ، بشدت مستقلی و خودت برای خودت تصمیم میگیری و اصلاً راضی نمیشی که من برات تعیین تکلیف کنم ، خودت تصمیم میگیری که چی بپوشی ، آرایش موهات چه جوری باشه ، چه موقع پارک بریم و چه موقع پا...
22 مهر 1393

برای عشقم!!

سلام زندگیم ، سلام عزیزم ، سلام دوستای گلم و سلام خداجونم ،امیدوارم خوب باشید و شاد باشید و از ته دل بخندید ، بدون اینکه بفهمیم و یا خیلی حسش کنیم 14 روز از اولین ماه پاییز گذشت و این ماههای آخر سال هم بسرعت خواهند گذشت و سال 93 هم افتاد تو سراشیبی و از اون غرور کاذب شش ماهه اولش خبری نیست الان حتی اونم فهمیده که هیچی توی این دنیای فانی دائمی نیست و همه چی بسرعت میگذره و طی میشه و بسته به اینکه  روزگار و با حال و هوای روحمون سازگار باشه یا نه خوب و بد سپری میشه !از نظرمون! پس بدون دخترم ، عزیزترینم ،گلم، اگه روزی دنیا به کامت نبود ، اگه حس کردی دل پاک و قلب مهربونت گرفته بدون که میگذره و فردا غیر از امروزه بدون که فردا یه شروع تازه است...
14 مهر 1393