دختر مهربون مامان
سلام عزیز تر از جانم خوبی گلم؟
چون مامان جون جون و جون جون رفتن تهران تو این چند روز رو باید پیش خاله جون باشی دیروز که بعد از اداره اومدم دنبالت خاله گفت که حسابی بازی کردی و همه چی هم خوردی و کلی آتیش سوزوندی خونه که اومدیم باز هم بازی و شیطنت و اجازه ناهار خوردن هم به من ندادی میگم ناهار ؟آخه من نمیتونم روزه بگیرم یعنی چند روز هم گرفتم ولی بعد متوجه شدم که نمیتونم بهت شیر بدم این بود که با وجود اینکه خیلی دلم میخواست ولی نمیگیرم ، خلاصه یه سره از اینور به اونور رفتی و کلی شیطنت کردی و هر وقت اسم خواب آوردم بشدت مقاومت که نمیخوام بخوابم !
منم عصر بردمت خونه و کلی لباس شستم و لباس جمع کردم تو این فاصله تو بیکار ننشستی اول کشوتو باز کردی و لباساتو که من مرتب کرده بودم درآوردی بعد رفتی سراغ گلدون و دست کردی تو گلش و گل ریختی رو موکت! بعد رفتی سراغ تلفن و هی میزدی رو آیفون تا اینکه مجبور شدم سیمشو بکشم بعدشم که رفتم تو بالکن لباس پهن کنم اومدی دنبالم منم هی بغلت کردم دستاتو شستم ، دوباره..... خلاصه خواستیم برگردیم کالسکه تو گذاشتم تو راهرو و تو رو گذاشتم توش وایییی یه داد و هواری راه انداختی که نگو طوری که همسایه مون که تو رو هم خییلی دوست داره اومد بیرون و صدات کرد بغلت کرد گریه کردی اما بعدش باهات حرف میزد تو با یه ناز و ادایی واسش گریه مصنوعی میکردی که خنده مون گرفت خداحافظی کردیم رفتیم پیش همسایه دیگه که یه نی نی تو شکمش داره اونجا ما مشغول حرف زدن بودیم تو هی داد میزدی یعنی با من حرف بزنید بعد که با تو حرف میزد بهش لبخند میزدی و واسش ناز میکردی قربون ناز و ادات بشم من
خدا همیشه پشت و پناهت باشه و از همه بدیها و ناپاکیها و بلایا حفظت کنه آممممممممممممیییییین. بعدش خونه و به زور لالا
راسستی مامانی میشه کمی کمتر این موهای منو بکشی مامانی گناه داره هان دردش میاد!!