تو كه گل هميشه بهارمني
سلام گلي خوشگلي خانوم!! خوبي عزيزم ؟ همه چي روبراهه تعارف نكن خرده فرمايشي چيزي هست هم بگو هان ما در خدمتيم والاااااا !! از اونجايي كه بنده مدتيه حافظه ام در حالت استند باي هست پس بهم خرده نگير اگه بعضي چيزها رو فراموش كرده باشم اين هفته هم مقاديري مشغله اداري زياد شده بود و بقيه اشم مشغول احوال پرسي از بقيه دوستان عزيز ني ني وبلاگي و غير ني ني وبلاگي بودم اينه كه خوب ديرم شد!!!!
از روز مادر بگم واست كه هديه مادر جانمان را از روز قبل تهيه نموديم، عصر روز چهارشنبه دعوت بوديم عقد دختر خاله گرامي منم زودتر رفتم خونه و سريع ناهار خورديم و بعد كمي بازي تلاش فرواووووووووووووووان نموديم كه شما زودتر بخوابي كه ما هم به مراد دلمان برسيم!!! و هي هم وعده و وعيد ميداديم كه بخواب ميخواهيم برويم عروسي!!! خوشم اومد اون روز نخوابيدي تا ساعت 6:30 ( هر روز معمولا پنج پنج و نيم ميخوابيدي ) يعني دقيقا همان ساعتي كه ميخواستيم برويم خوابببببببببب سنگيننننننننننن تا ساعت 9:15 دقيقه هر چقدر هم از جنس خرابمان سر و صدا نموديم بي فايده ما هم اعلام نموديم كه آقا تسيلم تو بردي نمي رويم شما برويد ( مامان جون جون و .... ) هي هم تماس ميگرفتند و ميگرفتيم ببينيم چه خبر است !!!! هيچي ديگه خيلي دير شد عوضش بيدار شدي رفتيم رنگين كانه و حسابي بازي كرديد و از اونجايي كه اون روز روز زن بود خودمان را پيتزا مهمان كرديم و انصافا عجب پيتزايي بود البته كلي طول كشيد تا آماده شد وقتي هم كه آماده شد و آوردند بلافاصله فرموديد مامان ج.ي.ش دارم ما هم سريع جعبه خواستيم و پريديم تو ماشين كه برويم منزل و .... كه تا نشستيم تو ماشين ميگي نريم خونه ميگم مامان بريم دستشويي بعد دوباره ميايم بيرون ميگي نههههههههههه من ج.ي.ش ندارم اول فكر كردم بخاطر اينكه بريم بيرون اينو ميگي ولي بعد ديدم نه خبري نيست خوب چه كنيم چه نكنيم هيچي ديگه پيتزا را در ماشين ميل فرموديم !!! و بعد هم رفتيم خونه جون جون براي تقديم هديه و تبريك روز مادر به مامان جون جون عزيز كه تازه از تالار برگشته بودند حالا داريم حرف ميزنيم هر دقيقه پريدي وسط مامان بريم خونه!!!!!!! كمي باهات حرف زدم و مشغول شدي ميگي نريم خونه!!!!!!!! دوباره با مامان داشتم حرف ميزدم ، بريم خونهههههههههه!!! آهههههههه!!!!
روز پنج شنبه آخخخخخخ يه بارون توپي شروع به باريدن كرد عالييييييييييييي همه جا رو آب گرفت تو اوج بارونها زد به كله ام و با ماشين رفتيم دوري بخوريم تازه تصميم داشتم پياده بريم !! ترسيدم مريض بشي!!!!!!!! بارون شديد برق و بعد ( رعد و برق ) تندي هم ميامد ، تماس گرفتيم با دايي جهت سوزاندن دلشان مژده باران را داديم و آنها هم مقاديري حرص خوردند و جهت خالي نبودن عريضه فرمودند جاي شما هم خالي ما داريم با همسر محترمه ميرويم تنگه واشييييييييي ، ديگه باران خيليييييييي شديد شده بود و برگشتيم خونه و ديديم از پنجره ها قدوم باران موكت را منور فرموده اند و البته كيف كرديم چون اصلا مهم نبود!!!! بعد هم كلي بازي كرديم توپ بازي و بدو بدو و .... ناهار و استراحت و عصر هم رفتيم باشگاه چون بسلامتي و ميمنت يك هفته اي ميشود كه با خاله انيس باشگاه رفتن را جهت داشتن اندامي موزون شروع كرده ايم باشد كه پويا باشيم!!!!!!بعد باشگاه هوا كمي آفتابي بود ما قدم زنان اطراف را گشتيم كه باز باران شروع شد خوب بود كه چتر همراهمان بود رسيديم خونه ديديم باران است رابراه با ماشين رفتيم دوري بخوريم زير باران !!! يعني دقيقا نديد بديد بودنمان را خوبببببببببببببببب به تصوير كشيديم ولي در اصل ما عشق بارانيم عصري چنان برق و بعد هايي ميزد كه دوبار از تو خواب بيدار شدي ، خو نه كه رسيديم ،كمي بعد خانم همسايه آمد پيشمان مامان همون سپهري كه تو حالشو گرفتي ، تو هم حسابي آبرو داري كردي !!!! داشتيم حرف ميزديم كه يهو اومدي جلو و گفتي خاله اينو ببين خاله هم گفت اي دختر شيطون رژ زدي؟!!! من بلافاصله گفتم نه بابا بعد با دقت نگاهت كردم و ديدم واييييييييي چقدر هم قشنگ رژ زده بودي و لبهاي كوچولوي غنچه ايت بامزه شده بود ولي خوب دليل نميشد كه دعوات نكنم كه پاكشون كني !!! بعد خواستي بري پيش خاله اعظم و بعد قدري اومدي و گفتي مامان جيش دارم و تا به خودم بجنبم كار خودتو انجام دادي يعني از وقتي كه از پوشك خلاص شدي اولين باري بود كه همچين چيزي ازت ميديدم حالا اينو ولش كن اينو بچسب كه اين خانوم همسايه براي بار اول بود كه ميومد پيشمون و كمي هم باهاش رودربايستي داشتم قيافه من ديدني بود البته به خاله هم گفتيم كه اولين باريه كه اين دسته گل رو به آب ميده ولي خوب چه فايده !!
جمعه هم باز بارندگي ادامه داشت و امكان بيرون رفتن نبود حمام رفتيم و آب بازي اون روز اصلا حال و حوصله نداشتي هر چي اكتيو بازي درمياوردم بي فايده بود كسللللللللل، ديدم فايده نداره تماس گرفتم با همسايه كه علي رو بفرسته بالا و ايشون هم گفت آرشيدا رو بيار پايين ما هم فرستاديمت و اونجا بازي كردي بعد هم اونا اومدن بالا كمي بعد تر سپهر هم اومد كمي بعدترش يگانه هم اومد و عملا خونه تبديل به يه مهدكودك شد و هر كي با چيزي مشغول و جنابعالي هم وسايل محبوبت رو سفت چسبيده بودي كسي دست نزنه تا اينكه جهت راحتي خيالت و اينكه بازي كني واسايلت رو به امانت سپردي به باكس بازيت و زيپش و هم بستي و مشغول بازي شدي موقع ناهار همه پراكنده شدند ما هم ناهار خورديم و بعد هم لالا عصر دوباره يگانه اومد پيشت و بازي كردين و بعد هم تو رفتي پيششون و نهايتا يه دختر سوپر اكتيو كه ديگه رو پا بند نبود تحويل گرفتم خدا رو شكر بعد هم كه طبق روال خونه جون جون و لالا و در انتظار شروع يه هفته جديد.
شنبه بعد از اداره و اومدن به خونه و بازي خوابيدي منم كارهامو رديف كردم و تو فكر بودم به تلافي ديروز امروز ببرمت رنگين كانه و خاله انيس را هم بگوييم كه بيايد تو هم تازه بيدار شده بودي و من كمي هم غذا برات آماده كردم كه زنگ در به صدا دراومد اه خاله انيس و فسقليهاي خودم بودند و جالب اينكه خاله انيس اومده بود كه با هم بريم رنگين كانه !!! حس ششم رو دارين ، تله پاتي رو چي!!! خوب ما اينيم ديگه بگو ماشاالله !!! البته اون شب كلا رنگين كانه نرفتيم !!!حالا چي من و خاله اكتيو و سر و صدا شما هركدوم آرومممممممممممم مشغول بازي با يه وسيله اي جانمممممممم يعني اين شما سه تا وروجك جيغ جيغو هستيد پناه برخدا اينا چشونه تو هم كه باز وسايل محبوب در آغوشت و تكون نميخوردي تا اينكه تارا لگوها رو آورد و خدارو شكر همتون مشغول شدين و كمي بعد ذات واقعيتون رو نشون دادين و باز صداي ما بود كه وساطت ميكرديم و خونه پرهيجان شد خدا رو شكر يعني من و خاله انيس اصلا به سكوت عادت نداريم و اين وضعيت غير عادي خارج از توان ماست!!!!! بعد هم شام ، موقع رفتن باربد از يه طرف گريه ميكرد و تو هم از طرف ديگه ميگفتي كه با خاله بريم بنزين بزنيم ( آخه خاله ميخواستند بنزين بزنند ) هيچي تارا با عمو ايمان رفت و ما هم با ماشين از پاركينگ بيرون آمديم و دم در خاله باربد برد ما هم يه دور كوچولو خورديم و رفتيم تلپينگ!!!!!!!!!!! ( خونه جون جون )!!! شب خيلي اذيت بودي يعني اون شب سرجمع من دوساعت نخوابيدم بيني ات گرفته بود.
يكشنبه: روز بسيار پركاري بود صبح ماموريت اداري بودم ، عصر هم رفتيم باشگاه ، بعد هم لالا و دوباره جلسه ساختمان تا دوازده شب منزل خانواده سپهر و تو هم در نبودش و البته با اجازه پدر گرامي رفتي تو اتاقش و بازي كردي بعد هم خاله اعظم اومد پيشمون و نهايتا تلپينگ!!!
دوشنبه تحت تاثير داروها تا ساعت 10:30 خوابيدي و اين يعني مامان خانوم واي بحالت!!!!!!!! و خونه جون جون تا نزديك ساعت سه بيدار بوديم
سه شنبه : عصر رفتيم باشگاه و اينبار تارا هم آمده بود و باهم ريخت و پاش فرموديد و دريك اقدام غافلگيرانه من و خاله انيس تصميم گرفتيم بريم خوشگلاسيون تو مسير باربد خان هم به جمعمان اضافه شد و من و خاله انيس با سابقه سري قبلي كه ازتون داشتيم اينجوري بوديم ديگه نگم كه چقدر شيطنت كرديد و همه جا رو بهم ريختيد و تازه پارتي هم داشتيم و بيچاره ها نمي توانستند خيلي احساساتشان را بروز دهند!!! چقدر تو سالن باشگاهش دويديد و جيغ زديد آبميوه و كيك هم كه براه بود آخر سر هم كه تو و تارا موهاي نازتون رو كوتاه كرديد و كلي خوشگل شديد و باربد هم خوابش برد و شما دوتا وروجك از غفلتش استفاده كرديد و نفري يه پفك برداشتيد و من يكي دو تا كش رفتم كه با واكنش شديد جنابعالي روبرو شدم كه اگه ميشد از تو حلقومم ميكشيدي بيرون!!!!! بعد هم با خاله دوري خورديم و اينبار تو و تارا خوابتان برد و خاله ما رو رسوند خونه شما خوابيدي و منم به كارهام رسيدم و هههههههههههه!!! ديشبببببب نرفتيم تلپينگ!!!!!!!!
يكي از حرفهايي كه در طول روز چندين بار تكرار ميكني اگه چيزي رو خودت داشته باشي: مامان تو لاك نداري؟ ( وقتي ناخنهايت لاك زده هستند ) نه ، مامان تو جيب نداري؟ ( وقتي شلوار جيب دارت را پوشيده اي )نه ، مامان تو ليوان نداري؟ ( وقتي داري آب ميخوري ) و.... حالا اگه مثلا وقتي ميگي مامان تو بلوز شلوار نداري بگم چرا دارم ميگي نداري ميگم چرا دارم ميگي نه فكر كنم نداري!!!!!!!!! و البته اين شامل مامان جون جون و جون جون و همه ميشه!!! وقتي مامان جون جون ميگه برام شلوار ميخري ميگي نه وقتي اصرار ميكنه ميگي بايد به باباجون جون بگم!!!!!!!! و بعد ميري به بابا ميگي بابا جون جون براي مامان شلوار بخر!!!
قربونت برمممممممممممممممممممممممممممممممممم من دختر گلم عزيز دلم
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس فراوان براي تو كه عشق منيييييييي.
خداجونم شكرت بخاطر اين بچه هاي شاد و سالم شكرت بخاطر تغيير در روزهاي كسل كننده و تكراري كه هر روز باهاشون دست به گريبانيم خدايا هواي كوچولوهامون رو داشته باش و نذار هرگززززززززز هرگزززززززززز غم به دلهاي پاكشون بشينه مرسي خداجون. و مرسي بخاطر باران فراوان رحمتت ممنون خداجونم.