پرنسسم سلام
دختر گلم ببخش که نمیتونم خاطراتتو به صورت روزانه بنویسم چون گاهی سرم خیلی شلوغه میشه و فرصت نمیشه تا لحظه به لحظه حضور قشنگت رو توی زندگیم بنویسم ، روز جمعه صبح زود بیدار شدی ماشاال... به جونت مدام در حال پیشرفتی و کمتر از قبل میخوابی شاید هم میخواستی از این روز تعطیل که من خونه بودم استفاده کنی کله سحر شروع کردی به سر و صدا و بازی مشغول بودی
این سومین باریه که دارم این مطلبو برات مینویسم دو مرتبه پاک شد وای خدای من !!!
فقط بگم که اون روز تو آنقدرز سر و صدا کردی که عصر که مهمان داشتیم مجبور شدم از تو پذیرایی بیرون بیام ماشاال... خیلی شیطون بلا شدی
گفته بودن که بچه ها تو این سن خییییییییییییییییییلی شیییییییییییییییییرین هستن ولبی نمیدونستم تا ایییییییییییییییین حححححححححححححححد .
دوستت دارم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی