آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

وبلاگ ما هم یکساله شد هیپیپ هورررررررررررررراااااااااااااااااااا !!!

1391/2/31 17:51
نویسنده : مامانی
579 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر گل خودم حال و احوالت خوبه ؟ قربونت برم که توی شیطنت روبروز پیشرفته تر میشی و همیشه آپدیتی!!! میدونم که از روز چهارشنبه خاطراتت رو ننوشتم ولی چهارشنبه و پنج شنبه رو فاکتور میگیرم چون روزهای خوبی نبودن و از روز جمعه شروع میکنم, روز جمعه در یک اقدام غافلگیرانه تا ساعت ده خوابیدی و ما هم همینطور!!!!!!!!!! من کمی زودتر بیدار شدم و تو آشپزخونه مشغول بودم که شما هم بیدار شدی و سرویس دهی روزانه منم شروع شد صبحانه بعد هم مشغول پخت ناهار , البته خدا مخترع دیگ زودپز رو خصوصاً این جدیدا رو بیامرزه!!!!! که خیال ما تا حدی راحت شده , طرفای ظهر بهت ناهار دادم و تو مشغول بازی بودی دیگه یادگرفتی که صندلیت رو بذاری زیر پات و و از شیشه کمدت آویزون بشی و بری توش وایسی و هر تو کمد هست دربیاری و بدی دستم و من ازت تشکر کنم!!! یا صندلیت رو میذاری زیر پات و چراغ خوابت رو خاموش و روشن میکنی بیچاره فکر نکنم خیلی عمرش به این دنیا باشه ! و یا اینکه از روی صندلی ناهار خوری میری بالا بعد روی میز ناهار خوری و بعد هم رو اپن وایییییییییییی سماور هم که اونجاست و کابینتها هم پایین و احتمال برخورد سرت بالبه تیزشون مهیا فکر کنم بزودی باید صندلی ناهار خوری رو بردارم ! خیلی هم جیغ میزنی و تا تقی به توقی میخوره جیغت به آسمونه, تو حرف زدن هم کلمات جدیدی میگی و وقتی به زبون خودت حرف میزنی باز میشه از توشون کلمه استخراج کرد!!!!! البته کلمه (گلاب به روتون!) جیش رو هم یاد گرفتی و هروقت که بیانش میکنی به دستشویی اشاره میکنی ولی هنوز نحوه اجراشو بلد نیستی!!!!! منم که با مشکل مواجه شدم نمیدونم قصریت رو کجا بذارم اگه بذارمش تو دستشویی که اونجا  الوده است و جنابعالی هم باید به همه چی دست بزنی ببینی طبق اتانداردهای آرشیدا 9001 هست یا نه!!! تو حمام هم که بابا مخالفه من موندم بین دوتاتون و فعلاً پروژه معلقه!!! از غذاخوردنت اصلاً راضی نیستم و سر همین قضیه تو پیرم میکنی و خدا منو ببخشه غذا درست میکنم واسه سطل زباله دیگه هیچ حیله ای سرت کار ساز نیست و دستم رو خوندی عوضش هله هوله خور شدی نوک میزنی , یکم هندونه, ییه گاز سیب , یه قاشق بستنی , یه دونه پسته و... نه که همه رو پشت سرهم بخوری کلاً منظورم اینه که اینجوری میخوری دیروز برنج و خورش برات گذاشتم لب نزدی اونوقن آوردمت خونه بهت میخوام برنج بدم نمیخوری ولی شکمت قار و قور میکنه برات سیب زمینی سرخ کردم خوردی اونم نه کامل , اعصابم خرابه که خوب غذا نمیخوری نمیدونم چیکار کنم , برات نوبت دکتر گرفتم و از حالا هول ورم داشته میدونی که چرا؟! دیگه خودت رو باید بشناسی! دیروز عصری خواستم ببرمت حمامی همه چی رو هم آماده کردم و داشتیم آب بازی میکردیم تا گفتم سرت رو شامپو بزنم رفتی ایستادی دم در که بریم بیرون و اصرار که باید بریم باورتون میشه حموم نکرده اومد بیرونتعجب بعدش دیگه کلی بتا هم بازیی کردیم کتاب خوندیم کتاب پاره کردی کمدت رو خالی کردی اسباب بازیها هم که دا رو شکر در اقصا نقاط خونه پراکنده به حد مکفی! طوری مشغول بودیم که گذر زمان رو نفهمیدیم و یهو نگاه کردم دیدم ساعت 11 هست و دیگه از من اصرار لالا و از شما انکار و تازه شیرت رو خوردی و رفتی نشستی سرجاکفشی منم باید یه لنگه پا بمونم کنارت و برای اینکه سرم کلاه بذاری که بمونم ( خرم کنی ) هی میگی مامان نانازی اپودیمت! این کلمه رو وقتی که میخوای علاقه و محبتت رو به کسی یا چیزی نشون بدی بکار میبری!!! منم دیگه خسته شدم و نشستم بهت میگم به پشت یخچال دست نزن نگام میکنی و دستت رو میکشی پشت یخچال چند مرتبه!!!آههههههههههه !!! از ته دل!!! بعد که دیدی نشستم اومدی پایین حالا مامایی به قول خودت! دراز کشیده و آرشیدا نشسته رو گردنش و هر از چند گاهی میپره بالا و پایین رو گردن!!! ای وای مامان این گردن اسب چوبیت که نیست رو پهلو و.... یهو یه فکری به ذهن مامایی میرسه آرشیدا برات سی دی بذارم ؟ اوهوم! و آرشیدا دوباره مشغول شیر خوردن و نی نی دیدن و هی شیشه رو درمیاره و برام توضیح میده نی نی تاب تاب! نی نی آب ! حالا دیگه سی دی داره تموم میشه و مامایی بغلت میکنه و تو راضی میشی بخوابی ساعت چنده؟ دوازده و نیم یکساعت و نیم پرسه خوابت طول کشید! خدا به فریاد فردا برسه که مامایی مبیخواد بره سرکار و تو میخوای بخوابی! مامان حال نداره و تا مدتی گیج میزنه.

قربونت برم خدا فرشته خوب و مهربونی دارم و خوب شیطونه دیگه چیکارش کنم خودت هواشو داشته باش مرسی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

نایسل
31 اردیبهشت 91 20:29
عزیززززز دلم مبارککککک باشهههه


مرسی عزیزم
نایسل
31 اردیبهشت 91 20:30
الحمد الله خیلی بهترم گلم ممنونم به فکرمی عزیززز دلم جیگررر خاله شو ببوس


مامان اسراواسما
1 خرداد 91 2:27
سلام !خوبی عزیزم ؟قندونباتم خوبه؟ببوسش حتماااااااا
دوسه روزی خونه نبودم ببخش دیر شد اومدنم.آخه رفته بودم ...........


سلام ممنون گلم هرجابودی شاد باشی
مامان تارا و باربد
1 خرداد 91 7:54
یکسالگی وبلاگ مبارک امیدوارم همیشه موندگار بمونه این دفترچه خاطرات راستی آرشیدا خاله شیفتت عوض شده


دووووووورررر از جونت!!!!
بهـــــــــــــار
1 خرداد 91 13:10
سلام یکسالگس وبلاگتون مبارک عزیزم بچه همینه بچه با همین کارشه که بهش میگیم بچه خدا ببخشه فداتتتتتتتتتتت
مامانی درسا
1 خرداد 91 14:57
عزیزم یک سالگی وبت مبارک انشاالله خودت و وبت 120 ساله شین گل خاله


ممنون گلم
بابای دوقلوها
1 خرداد 91 15:21
تولد تولد تولد مبارک وبلاگ جون جون
امیدوارم این وبلاگ واسه همیشه بمونه و آرشیدا گلی از خوندش لذت ببره و بدونه که مامان همیشه به یادش بوده

میگم مامانی، خوبه حالا یه دونه آرشیدا داریا، مامان دوقلوها رو تصور کن
خدا شما رو برای آرشیدا حفظ کنه


ممنون از شما خیلی لطف دارید.
نایسل
2 خرداد 91 11:45
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عزیزززز دلم
بهـــــــــــــار
2 خرداد 91 12:08
چه کنیم دیگه من که یک ماهه غذا نخوردم وای وقتی بوی ساندویچ یا قورمه سبزی میاد کتلت واییییییی اینقدره دلم میخواددددبازم میام پیشتون عزیزم


عزیزم اینهمه خودت رو اذیت نکن
بهـــــــــــــار
2 خرداد 91 12:35
با اجازتون لینکت.ن کردم
آرزو مامان نیکی
3 خرداد 91 9:06
به به مبارکه
ماشاله به این گل دختری که اینقدر شیرین شده


ممنون عزیزم
مامان النا و الیکا
31 خرداد 91 16:05
سلام.چقدر خوب مطلب مینویسید.دختر خیلی قشنگی هم دارید موفق باشین


سلام ممنون عزیزم.