تو گلي عزيزم
سلام به شكر پاره خودم چه حال چه احوال ؟ خوب و خوشي انشاالله ؟ جونم برات بگه كه چهارشنبه گذشته بعد از اينكه اون ساعتهاي طولاني كاري در اون هفته تموم شد و خلاص شديم آدم يه جورايي دلش ميخواد همچين راحت لم بده و فقط استراحت كنه و به پنج شنبه فكر كنه كه آخ جون نمي خواد صبح علي الطلوع پاشي بري تا چهار بموني پنج ناهار بخوري و بعد هم بدويي برسي به كارهات عصري خوابيديم بالتفاق و طرفاي هشت كه بيدار شدي ب خاله انيس تماس گرفتم و ربا جو.جههامون جميعا رفتيم رنگين كمان و شما هم كه انگار بميرم از زندان آزاد شديد تا توانستيد دويديد و بپر بپر كر ديد و بازي و البته تو هم كه همش هواي خاله رو داشتي و هي بلند صداش ميكردي خاله اسينه !!! بعدش هم كه باتفاق رفتيم يه گشت نسبتا طولاني در حاشيه شهر زديم و البته با دست و جيغ و هورا و شما و تارا هم كه افتخار حركات موزون داديد منتهاش نميدونم چي شد كه وسطاش تارا خانوم امر كردند دست نزنيننننن!!!!!!! بعد هم خونه و لالا ،پنج شنبه قرار بود صبح با مامان جون جون بريم بيرون منم صبح زود بيدار شدم و كارهامو انجام دادم تا بيدار بشي رفتنمون كنسل شد عوضش رفتيم حمامي و كلي بازي عصري با دايي تماس گرفتم تا اومدم حرف بزنم تندي گفتي مامان كيهههههه من: داييه ، من من بده من يه ده دقيقه اي با هم اختلاط فرمودين و اينكه هيچي نخوردي و مامان اصلا بهت غذا نميده بخوري و ... بعد دايي هر چي گفت گوشي رو بده به مامان قبول نكردي منم به دايي گفتم قطع كنه و بعد چند دقيقه كه عروسك و سي دي مشغولت كردم رفتم تو آشپزخونه شماره دايي رو گرفتم و هنوز حرف نزده ميگي مامان كيههههه من: دوستمه آرشيدا: داييه هان!!!! من : نههههههه دوستمه شما: داييههههه از اون ور دايي غش خنده كه تو ميخواي سر ايشون كلاه بذاري ! شب هم رفتيم پيش اعظم و ماميش پوشكت هم نكردم و خدارو شكر مشكلي هم نبود اگه نياز به دشستشويي بود ميگفتي . روز جمعه صبح هم اومديم بخوابيم جنابعالي صبح زود قبراق و سرحال بيدار شدي بعدش هم مشغول كار و بازي و ناهار عصر با جون جون و مامان جون جون رفتيبم باغ تو مسير رفتي نشستي جلو رو پاي مامان جون جون يهو اومدي بگي مامان جون جون برو حياط بعد خودت متوجه شدي تو چه موقعيتي هستي درستش كردي ميگي مامان جون جون برو رنگكانه ( رنگين كمان ) !!! اي فسقل زيرك!
چند روز پيش داشتيم ميرفتيم خونه جون جون بعد كلي اصرار كه كلاه بپوش بيرون سرده كلاهت رو پوشيدي رفتي جلو عنكبوتت كه آويزون و كلاهي داره وايسادي بهش ميگي كلاه پوشيدي منم پوشيدم ببين!!!
ديروز هم كه تلپ بوديم خونه جون جون به بهانه ايبنكه تو مي خوابي و وقت ميگذره اقلا اونجا كمي بخوابي زود هم بيدار شي ببريمت بيرون نتيجه اين شد كه همه خوابيديم البته به جز من چون من بالا سرت بودم كه بخوابي و البته نخوابيدي بعد هم رفتيم بيرون و با اعتراض فراوان من و البته كمي هم چاشني لحن خشونت خوابيدي .
عشق من دوستت دارم و مطمئنم كه تو بهتريني و بهترين خو.اهي شد.انشاالله.
خداجونم هواشو داشته باش و نذار هرگز دلش به غصه بشينه.