آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

تنها بهانه زندگي من

1391/11/18 12:27
نویسنده : مامانی
358 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عشق كوچولوي خودم بهت گفتم كه همه زندگي مني؟!! عشق من هر چي اينها رو برات تكرار كنم سير نميشم فسقلي ماماني عاشقته جوجه ، مامان تنبل خانت اين پست رو دو سه روز پيش شروع كرد و حالا به حول و قوه الهي ميخواد تكميلش كنه ميگم واسه مامي يه اسپندي چيزي دود كن حيفه هان !!!! جونم واست بگه نازگلم كه سه شنبه قبل تولد حضرت محمد(ص ) بود و چهارشنبه بين التعطيلين رو مرخصي گرفتم و در بست در خدمت شما بوديم سه شنبه كه حماميت كردم يه عالمه آب بازي و البته يه بارون توپ قلقلي هم اومد و حالشو برديم البته ناگفته نماند كه قرار بود اون روز با خاله اسينه( به قول تو ) و جوجه ها بزنيم بيرون و از اونجايي كه ما سالي يه دفعه برنامه ريزي ميكنيم خوشم مياد بارون هم با ما هم آوا ميشه!! ولي عوضش حسابي بارون زد و سيل راه  افتاد و من و تو هم از تو پنجره نگاه ميكيرديم و حالشو برديم تازه عكس هم گرفتم ديگه از تو خونه تكون نخورديم .عوضش تو يه لطف بزرگ در حق من كردي آنقدر با گوشيم ور رفتي و وارد نرم افزار همراه بانكم شده بودي و پسورد اشتباه دادي تا غير فعال شد حالا چي يه چك داشتم واسه روز بعد دست ملت كه بايد پاس ميشد و بايد از يه شماره حسابم به اون يكي شماره حسابم واريز ميكردم ( الان متوجه شدي چي شد ديگهههههه !!!!) احصابم ريخت بهم و يه دعواي مفصل باهات كردم كه البته بعدش پشيمون شدم كه حالا تو خودتم بكشي فايده نداره .

چهارشنبه هوا عاللللييييييي امممماااااا خاله جون نتونست مرخصي بگيره و در نتيجه بيرون رفتن كنسله عوضش تا بيدار شدي تندي بهت صبحانه دادم و سريع رفتيم براي بانك همونطور هم كه پيش بيني ميكردم خيابون غلغله جاي پارك هم صفر هي گشتم هي گشتم پاركينگ پررررررر ،منم ديدم پليس و اينا نيست يه جاي ممنوع ،پارك كردم و پيش خودم گفتم زودددددد بر مي گرديم پريديم تو بانك بماند كه تا من نرم افزارم رو فعال كنم ، هي يه چشمم به تو بود كه تو اون شلوغي ناپديد نشي و دنبال هر بچه اي كه ديدي راه نيفتي ! كارمون كه تموم شد نشستم تو ماشين و ديدم ا وااااا !!! يه كاغذ خوشگل زير برف پاك كن به قيمت بيست هزارتومان ناقابل يعني اين دسته گل جنابعالي بيست هزارتومن واسه بنده آب خورد ! بعد هم تا جايي كه راه داشت خرج كرديم و تشريف برديم منزل كلا ميدونين كه عشق خانومها خريد كردنه منم كه پرچمدارشونم! برگشتيم خونه و ناهار خورديم و لالا و شب هم ساعت ده تلپ شديم خونه خاله انيسه و تا دير وقت اونجا بوديم تو هم سشوار و برس تارا دستت ولشون نميكردي و واسه اينكه مبادا از دستت بگيردشون زياد جلوشون آفتابي نميشدي و موقع رفتن هم عمو ايمان سشوار و قايم كرد كه ما بتونيم بريم خونه بينيم سشوار تو ماشين مامان قايم نشده احياناً !!!! منم قول دادم فردا برات يه سرويس آرايشي بخرم (فكر بد نكنيد منظورم ست سشوار و برس و .... اسباب بازي!!!!!!!!)

پنج شنبه صبح هم يه بارون خفنييييييييي اومد حالا چي من و خاله انيس دوباره برنامه ريزي كرده بوديم بريم دد !!! ولي من و تو در راستاي اينكه مامان سرش بره قولش نميره زير بارون شديد رفتيم سشوار بخريم يعني تا اين حد واجب بود!!!!!!!!!!! خداروشكر قحطي بود و گيرمون نيومد اومديم بريم فرموديد كيف ميخوام ما هم گفتيم چشم يه كيف صورتي برداشتي ميگي اين بعد يه كيف آبي ديدي ميگي اين بعد دو تا رو گرفتي دستت هي بهت ميگم مامان بده يكيشون رو بذارم سرجاش هي صدات كردم هي صدات كردم روت رو برگردوندي خيابون رو نگاه ميكني جواب نميدي دستمو جلو صورتت تكون دادم تا بالاخره عكس العمل نشون دادي عليرغم ميل باطنيت كيف صورتيه رو پس دادي و آبيه رو بردي اومديم خونه عجب كيف خوشگلي از آب دراومد يه عالمه جيب داشت حيف كه عكس موش موشك روشه وگرنه مياوردمش ادارهههه!!!!!!! ناهار خورديم و لالا .

جمعه : صبح زود ناهار رو آماده كردم و بعد بيدار شدي و بدو و جيغ و هورا يعني دلم واسه اين همسايه پاييني ميسوزه بيچاره صداشم در نمياد البته يه بار گفت صداي بدو بدو  از تو واحدتون مياد !!!ناهار خورديم بعد بابا جون جون تماس گرفت ميخوايم بريم بيرون ولي من تو فكر بودم با خاله تماس بگيرم با هم بريم بيرون بهش گفتم ما نميايم و با خاله تماسيدم  و رفتيم كمي دور خورديم  و يه عالمه دست زديم و جيغ و هورا خيلي كيف داره همه با هم داد ميزنيم تازه من و خاله بيشتر!!!!!!!!!! بعد هم رفتيم تو پارك تا شما وروجكها انرژيتون رو تخليه كنيد هي دوئيدين قربون باربدي برم من كه لطف فرمودن دو دفعه شيرجه زدن تو آب تارا هم قربونش برم هي ميفتاد موند تو منم تو دلم ذوق مرگ شدم كه ديدي دخترم لباسش رو كثيف نكرد هنوز اين فكره تو ذهنم بود خيلي شيك افتادي تو گلها و واسه محكم كاري دو سه مرتبه ديگه هم افتادي كه من بدونم لباسي رو كه از روي بند رخت كردم تنت دوباره بايد بندازم تو لباسشويي و باقي قضايا!!! بعد هم وروجكهاي خاله تو ماشين خوابشون برد و تنها عضو مقاوم در برابر خواب همانا دختر بنده است كه عمرااااااا اگه شده سرپا چرت بزنه نميخوابه يعني دلم ميخواست خودمو خفه كنم خونه كه رفتيم يه ساعت بعد خوابيدي ساعت ده بيدار شدي و رفتيم خونه بابايي جون جون.

راستش هفته اي رو كه گذشت من واقعا نميدونم چي شد و چي نشد نميدونم چرا هيچي يادم نمونده فقط ديشب اومدي ميگي مامان جون جون بره حياط ميگم نه مامان جون جون نازه بعد ميگي مامان جون جون دوست ندارم ، ميگم منو دوست داري ميگي ماماني رو هم دوست ندارم!!!!!!! بابايي رو دوست دارم ،والا خوش بحال بابايي جون جون!!! بميرم برات تا ميريم خونه جون جون ميگي سيام رنگكانه بودم افتادمممممم ، فرصت نميشه ببرمت قول ميدم تو اين دو روز بريم قولللللللللل ميدوني كه مامي سرش بره قولش نميره!!!

گلكم دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت داررررررررررررررررررررررررررررررررمممممممممممم

خداجونم خيلي هواي فسقلم رو داشته باش بخاطر همه چي ازت ممنونم ميدونم كه هوامون رو داري و ميخوام كه هميشه مراقب من و دختري باشي بوسسسسسسسسسسس براي تو خداجونم.

بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس براي تو عشقم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

حامی
18 بهمن 91 12:49
ای پی چیه؟



ميام توضيح ميدم
خواهر فرناز
18 بهمن 91 13:53
سلام قالب نو مبارک



مرسي گلم
مامان اسرا واسما
19 بهمن 91 0:24
سلام!نمیدونم چرا خرابکاریهاشو خیلی دوست دارم.همه کاراش با مززززززززززززززه س



سلام فدات گلم مرسي عزيزم
خواهر فرناز
20 بهمن 91 9:39
سلام
بدو بیا با 2تا مطلب اومدم
زود باش پاشو تبلی نکن بیا دیگه


سلام اومدم گلم هولم نكن!!
مامان تاراو باربد
23 بهمن 91 8:03
سلام گلم 27 ماهگیت خیلی مبارکه امیدوارم همیشه شاد و سرزنده باشی بعدش هم لطفا کمتر ضرر بزن به دوست طفلیم حالا جریمه رو از پول تو جیبیت کم کنیم هاااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شیطون بلا می بوسمت


مرسي عزيزم ، اين هم فكري است!!!
حامی
23 بهمن 91 10:33
چه سوالی پرسیده بودید؟


ببخشيد متوجه منظورتون نميشم!!!!!يادم نمياد سئوالي پرسيده باشم!
ثمین
24 بهمن 91 10:57
فردا جشن تولد 2 سالگیه ژورنال دنیای نفیــــــــــس هستش!

همگی دعوتتید! اینم کارت دعوتمه:

http://www.niniweblog.com/upl/2nyaienafis/13606530498.jpg?21

کیک هم داریم! + یک سورپرایز !

فردا در دنیای نفیس منتظرتون هستم!


سلام مرسي عزيزم حتمااااااا ميايم
مامان آیلا
24 بهمن 91 12:06
وای چقدر اداهاش بامزه هست پس حالا تخلیه انرژی می کنید اونم با مامانی



مرسي عزيزم
مامان تارا
24 بهمن 91 19:52
سلام به دوست جونی خودم و آرشیدای شیطونش خوبین عزیزان ببخشید دیر بهتون سر زدیم گرفتار بودیم

آخی نازی همسایه پایینی احتمالا مدام در حال تغییر رنگه :سبز قرمز بنفش و....


سلام دوست جوني خودم ممنون كه سر ز دي با اينهمه گرفتاري!واييييي پس ما همسايه رنگين كمان داريم!!!
مامان تارا
24 بهمن 91 20:03
دوست خوبم بیا وبلاگمون به مسابقه دعوتت کردم


چشم عزيزم حتما ميام
mosayeb
28 بهمن 91 14:00
سلام...ممنون ازحسن نظرت وبلاگ شماهم زیباست.....اگه امکانش هست منولینک کن وبیاخبربده که منم لینکت کنممنتظرتمااااااااااا


سلام چشم حتما