آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

هفته نامه

1392/2/8 13:11
نویسنده : مامانی
468 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل خانوم خودم خوب و خوشي ؟ سرحالي خانومي؟ هفته گذشته اينترنت مات مثل جهنم ايرانيها شده بود!!! يه روز اينترنت قطع بود ، اينترنت رو وصل كرديم خط تلفن قطع شد حالا جالبه چهارخط تلفن داريم اون سه خط وصل بودن فقط همين يه خط مشكل داشت !!! روز بعد خط وصل شد اينترنت قطع شد !!! تا اينكه ديروز اين بازي الاكلنگ تموم شد و به توازن رسيديم!!!!!!!! هفته گذشته خدارو شكر سرماخوردگيت كاملا ً خوب شد و دوباره انجام وظيفه فرمودين ، يه شب هم سپهر پسر همسايه پاييني اومد پيشت كه بازي كنيد تو هم لوگوهات رو آوردين كه خونه بسازيد اما سپهر قلدري ميكرد و بهت ميگفت دست نزن خرابش ميكني برو با تو اتاق با توپ بازي كن!!! هر چي همن من ميگفتم با هم بازي كنيد بي فايده بود تو هم مظلومانه نگاهش ميكردي و من در عجب بودم كه چطور پذيرفتي نه تنها دست به اسباب بازيهات بزنه بلكه نذاره بازي كني !! بعد مدتي رفتين تو اتاقت بازي كنين و تو نشستي با لوگوهات بازي كردن و به سپهر گفتي برو تو اتاق با توپ بازي كن دست نزن به لوگوهام!!! البته باز لوگوهات رو ازت گرفت و تند تند هم داد ميزد دست نزن خرابش ميكني چرا دست زدي مگه نگفتم نيا و ... خواستم مداخله كنم پشيمون شدم بهرحال بايد ياد بگيري از خودت و حقت دفاع كني و البته خيلي دلم ميخواست بدونم ته اين ماجرا چي ميشه!!! يهو ديدم رفتي تو اتاق يكي از اسباب بازيهاي موزيكالت رو آوردي و محكم كوبوندي تو برجي كه سپهر تازه ساخته بود صداش دراومد و گفت خالهههههههه ببين چيكار ميكنه!!!! دوباره ساختش تو هم دوباره خرابش كردي خلاصه آنقدر اين كارو كردي كه اون بهش برخورد و قهر كرد رفت خونشون آييييييييي دلم خنك شد كيف كردم !!! حالشو گرفتي!!!شیطان روز سه شنبه تو مسير خونه من و خاله انيس داشتيم راجع به پرداخت حقوق و خريد لباس حرف ميزديم همچين كه رسيدم خونه جون جون كه ببرمت خونه گفتي ماماننننن بريم لباس بخريم!!!!!تعجبتعجب روز چهارشنبه هم پويا خونه جون جون بود و بعد با ما اومد خونه و داد و فريادتان بلند بود هر چي هم بهتون گفتم بخوابيد محل نذاشتيد و تا ميخواستم چرتي بزنم ميومدي بالا سرم و ميگفتي ماماننننننننن !!! طرفاي شش خوابتون برد و خواب از سر من بيچاره پريد عصبانیبعد هم با هم رفتيم رنگين كمان سيرررررر دلت بازي كردي يه دوري هم زديم و خواستيم بريم پيتزا بزنيم به بدن كه ديگه دير شد منم واسه يه لحظه خواب غش ميكردم اين شد كه رفتيم خونه و بعد هم لالا. گفتم لالا ياد يه چيزي افتادم ميگم مامان جون مگه تو خودت تشك و بالشت نداري مگه خودت پتو نداري آخه واسه چي هي مياي روبالشت من ميخوابي من هي ميرم اونورتر صبح پا ميشم مي بينم اصلا من رو زمين خوابيدم جنابعالي تمام تشك و بالشت منو اشغال كردي تخت گرفتي خوابيدي اونوقت من گردن درد و كمر درد مردم!!!!! آقا يكي بياد رسيدگي كنه والااااااا !!!

روز پنج شنبه از اونجايي كه حقوق نازنين واريز شده بود رفتيم بيرون يه دل سيررررررررررررر خرج كرديم البته مقادير دلنشيني هم قسط داديم و لباس هم خريديم ، برگشتيم خونه ناهار خورديم و بعد هم رفتيم پيش خاله اعظم و بعد خونه و لالا شب هم در تصوير بوديم !!! ( خونه ) از بس صبح اينور و اونور رفته بوديم ديگه حال نداشتم .

جمعه  هم صبح زود بيدار شدم و ناهار رو آماده كردم و كيك درست كردم بيدار كه شدي مستقيم تو حمام سرحال و قبراق شدي بهت صبحانه دادم و بعد كلي بازي و ناهار خورديم و بعد هم رفتيم پارك خانواده و كلي بدو بدو و پياده روي كرديم تو مسير برگشت خوابت برد و منم همراهيت كردم شب هم كه خونه جون جون .

خداجون همواره هواي دختر كوچولوم رو داشته باش .

بوسسسسسسسسسسسسسسسس براي تو كه عزيزتريني و هميشه در قلب منيييييييييييييي.

دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم نازنينم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان تارا و باربد
8 اردیبهشت 92 13:38



مرسي خاله جون
مامان سونیا
8 اردیبهشت 92 14:29
الهی من فدای تو بشم خیلی خوب کاری کردی برجش رو خراب کردی اصلا این بچه لوس و پرو رو دیگه خونتون راهش نده که بخواد اسباب بازیهات رو بگیر سرت دادم بزنه

خوب مامانی شما سراسر خونه رو تشک بنداز که هرچی غلت میزنی میری تا صبح زیرت تشک باشه که کمردرد نگیری بعد به بچه غر بزنی بگی تو اومدی جای من من افتادم روزمین والا بوخودا
خوش به حالت مامانی ما که هنوز حقوقمون رو نگرفتیم حسرت یک ولخرجی گنده عقده شده مونده توی سینه مون اردیبهشت تموم شد هنوز حقوق فروردین ما رو هم ندادند




خدا نكنه عزززيزم، واي به اين بعد قضيه فكر نكرده بودم كسي تهمت!!! غلط زدن به من ببنده!!! وجدانا به خاطر فسقلي هي ميرمن اونورتر والابه قرعان!!!
ما هم ديگه عقده اي شده بوديم كه حقوق دادند الهييييييييييي هرچه زودتر هر دو تا حقوق با كلي مطالبات بهتون بدن قلنبه!!!!!!!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
8 اردیبهشت 92 16:28


خیلی باحال بود ...

ای ول، عجب دخملیه شجاع و قویی ... زده خراب کرده برجش رو... من ام بدم میاد از بچه های زبون دراز ... خصوصا دیگه بسمل هم باشه.

دستت درد نکنه آرشیدا، تازه دلِ منم خنک شد ...

خرید ها هم مبارکتون باشه


قربونت خاله جوني كه دلت خنك شد مرسي عزيززززززززززززم.
مامان آوا
9 اردیبهشت 92 21:04
مهربانی مادر است
ایثار مادر است
عشق مادر است
زندگی مادر است
رنجر مادر است
غم خوار مادر است
درد مادر است
تنها مادر است
بهترین جمله گیتی مادر است .
مامانی خوب پیشاپیش روزت مبارک


ممنون عزيزم روز شما هم مبارك.
مامان آیلا
10 اردیبهشت 92 9:18
آهان به این می گن دختر افرین گلم عزیزم حق گرفتنی هست .
ای بد جنس حالا حرفهای مامان و گوش می کنی ای بلا


مرسي خاله جون.
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
10 اردیبهشت 92 10:59
____█████____█████
___██♥◊◊◊◊██_██◊◊◊◊♥██
_██♥◊◊___◊◊█_█◊◊___◊◊♥██
██♥◊◊_____◊◊█◊◊_____◊◊♥██
██♥◊◊______◊◊◊______.◊◊♥██
██♥◊◊_______◊________◊◊♥██
_██♥◊◊______________◊◊♥██
__██♥◊◊___________◊◊♥██
____██♥◊◊_______◊◊♥██
______██♥◊◊__◊◊♥██
________██♥◊◊
___________██♥◊◊
_____________██♥◊◊
_______________██◊

آســـــــــمانی پر گل

دشـــــــــــــــــــتی پر ستاره

تقدیم به تویی که بهشــــت زیر پایت است ...

♥ روزت مبارک بانو ♥



ممنون عزيززززززززززززززم
سارا مامان آرتین
11 اردیبهشت 92 1:08
خیلی باحال بود


عزيزززززززززززززززززززم
نرگس مامان طاها و تارا
12 اردیبهشت 92 11:33
هميشه شاد باشيد


ممنون عزيزم