هفته نامه
سلام دخمل خانوم خودم خوب و خوشي ؟ سرحالي خانومي؟ هفته گذشته اينترنت مات مثل جهنم ايرانيها شده بود!!! يه روز اينترنت قطع بود ، اينترنت رو وصل كرديم خط تلفن قطع شد حالا جالبه چهارخط تلفن داريم اون سه خط وصل بودن فقط همين يه خط مشكل داشت !!! روز بعد خط وصل شد اينترنت قطع شد !!! تا اينكه ديروز اين بازي الاكلنگ تموم شد و به توازن رسيديم!!!!!!!! هفته گذشته خدارو شكر سرماخوردگيت كاملا ً خوب شد و دوباره انجام وظيفه فرمودين ، يه شب هم سپهر پسر همسايه پاييني اومد پيشت كه بازي كنيد تو هم لوگوهات رو آوردين كه خونه بسازيد اما سپهر قلدري ميكرد و بهت ميگفت دست نزن خرابش ميكني برو با تو اتاق با توپ بازي كن!!! هر چي همن من ميگفتم با هم بازي كنيد بي فايده بود تو هم مظلومانه نگاهش ميكردي و من در عجب بودم كه چطور پذيرفتي نه تنها دست به اسباب بازيهات بزنه بلكه نذاره بازي كني !! بعد مدتي رفتين تو اتاقت بازي كنين و تو نشستي با لوگوهات بازي كردن و به سپهر گفتي برو تو اتاق با توپ بازي كن دست نزن به لوگوهام!!! البته باز لوگوهات رو ازت گرفت و تند تند هم داد ميزد دست نزن خرابش ميكني چرا دست زدي مگه نگفتم نيا و ... خواستم مداخله كنم پشيمون شدم بهرحال بايد ياد بگيري از خودت و حقت دفاع كني و البته خيلي دلم ميخواست بدونم ته اين ماجرا چي ميشه!!! يهو ديدم رفتي تو اتاق يكي از اسباب بازيهاي موزيكالت رو آوردي و محكم كوبوندي تو برجي كه سپهر تازه ساخته بود صداش دراومد و گفت خالهههههههه ببين چيكار ميكنه!!!! دوباره ساختش تو هم دوباره خرابش كردي خلاصه آنقدر اين كارو كردي كه اون بهش برخورد و قهر كرد رفت خونشون آييييييييي دلم خنك شد كيف كردم !!! حالشو گرفتي!!! روز سه شنبه تو مسير خونه من و خاله انيس داشتيم راجع به پرداخت حقوق و خريد لباس حرف ميزديم همچين كه رسيدم خونه جون جون كه ببرمت خونه گفتي ماماننننن بريم لباس بخريم!!!!! روز چهارشنبه هم پويا خونه جون جون بود و بعد با ما اومد خونه و داد و فريادتان بلند بود هر چي هم بهتون گفتم بخوابيد محل نذاشتيد و تا ميخواستم چرتي بزنم ميومدي بالا سرم و ميگفتي ماماننننننننن !!! طرفاي شش خوابتون برد و خواب از سر من بيچاره پريد بعد هم با هم رفتيم رنگين كمان سيرررررر دلت بازي كردي يه دوري هم زديم و خواستيم بريم پيتزا بزنيم به بدن كه ديگه دير شد منم واسه يه لحظه خواب غش ميكردم اين شد كه رفتيم خونه و بعد هم لالا. گفتم لالا ياد يه چيزي افتادم ميگم مامان جون مگه تو خودت تشك و بالشت نداري مگه خودت پتو نداري آخه واسه چي هي مياي روبالشت من ميخوابي من هي ميرم اونورتر صبح پا ميشم مي بينم اصلا من رو زمين خوابيدم جنابعالي تمام تشك و بالشت منو اشغال كردي تخت گرفتي خوابيدي اونوقت من گردن درد و كمر درد مردم!!!!! آقا يكي بياد رسيدگي كنه والااااااا !!!
روز پنج شنبه از اونجايي كه حقوق نازنين واريز شده بود رفتيم بيرون يه دل سيررررررررررررر خرج كرديم البته مقادير دلنشيني هم قسط داديم و لباس هم خريديم ، برگشتيم خونه ناهار خورديم و بعد هم رفتيم پيش خاله اعظم و بعد خونه و لالا شب هم در تصوير بوديم !!! ( خونه ) از بس صبح اينور و اونور رفته بوديم ديگه حال نداشتم .
جمعه هم صبح زود بيدار شدم و ناهار رو آماده كردم و كيك درست كردم بيدار كه شدي مستقيم تو حمام سرحال و قبراق شدي بهت صبحانه دادم و بعد كلي بازي و ناهار خورديم و بعد هم رفتيم پارك خانواده و كلي بدو بدو و پياده روي كرديم تو مسير برگشت خوابت برد و منم همراهيت كردم شب هم كه خونه جون جون .
خداجون همواره هواي دختر كوچولوم رو داشته باش .
بوسسسسسسسسسسسسسسسس براي تو كه عزيزتريني و هميشه در قلب منيييييييييييييي.
دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم نازنينم.