رمضان مبارك
سلاممممممم حضور تمامي دوستان ارجمند و خوانندگان گرامي!!!! و سلام خدمت علياحضرت آرشيدا خانوم خوب هستيد انشاالله منم خوبم مرسي!! عرض كنم خدمتتون كه تا اونجا براتون گفتم كه روز سه شنبه من و خاله انيس نقشه خبيثانه كشيديم براي فرداتون كه چهارشنبه باشه آره چهارشنبه بعد اداره عليرغم اينكه حسابي تو اداره از خجالتم دراومده بودي و بعدش هم رفتم مأموريت و اونجا از خجالت خودم دراومدم چون هوا بس ناجوانمردانه گرم بود بعد از تايم و رفتنم به خونه جمع و جور كردن قدري خوراكي و پوشاكي جهت شما من اومدم دنبالت مهد و بعد هم باتفاق رفتيم دنبال خاله انيس كه جوجكان رو از مهد آورده بود و همگي رهسپار كنار رودخانه شديم آقا آنقددددددددددررررر شلوغ بود و ملت داشت واسه خودش صفا ميكرد و ما هم هي ميگفتيم نگا همه واسه خودشون ميان ددر ما چپيديم تو اندروني!!! خلاصه شما آب رو كه ديديد گل از گلتان شكفت خصوصا باربد خان كه عين يه ماهي هي از تو دستمون ليز ميخورد ميخواست همچين بره وسط رودخونه و دل سير شنا كنه شما دخترها هم كنار ساحل آب بازي ميكرديد ما هم كه طبق معمول نگهبانان سه ورووجك بوديم و همچين يه حالي به خودمون هم ميداديم آب يخخخخخخخخخخ طوريكه تارا بعد قدري ديگه ميلرزيد و باربد هم و تو انگار نه انگار البته يه نشانه هايي از خودت نشون ميدادي ولي بسكه گرمايي هستي علني نبود خلاصه ديگه گفتيم هم شما يختون وا شه و هم چيزي بخوريد يه جا نشستيم و شروع كرديم به خوردن بعد هم سه تاتون گير دادين به يه نهال زبان بسته و نوبتي شاخه اش رو ميكشيديد بابا ول كنيد اون بدبخت رو بي خيال !!بعد هم كه ذرتهايمان شد غذاي ماهيها ،تصميم گرفتيم برگرديم كه مامان بزرگ دوقلوها تماس گرفت كه ما داريم ميريم يه قسمت ديگه رودخونه شما هم بياين ما هم رفتيم و اونجا هم قدري بازي كرديد و تو هم يهو پات ليز خورد و رفتي زير آب البته دستت تو دستم بود ولي بعد واست دست زديم كه نترسي و تشويق بشي واسه شنا بعد هم به لطف ابوي خاله انيس رفتيم قايق سواري آي حال داد و ديگه طرفاي هشت رفتيم خونه تو ماشين تارا و باربد خوابيدند و تو فقط خمار بودي و بس يعني از هشت صبح هم بيدار بودي خلاصه خونه كه رسيديم ديدم انگار تو قصد خوابيدن نداري منم سريع بردمت حمام و دوش گرفتي و بعد هم كمي شام بهت دادم و بعد هم شير و لالا فكر كنيد ساعت نه خوابيد آخ جونننننننننننننن!!! آقا نيست اين بچه هميشه بعد ما ميخوابه و تا مارو نخوابونه ول كنه معامله نيست همچين دست و پامون رو گم كرديم كه يعني چه كنيم !!!منم نشستم تي وي ديدم تا يك و بعد هم لالا كردم.
پنج شنبه هم قبراق و سرحال ساعت نه بيدار شدي و صد البت من و خاله انيس به اين فكر ميكرديم كه شما فرزندان شب زنده دار را هفته اي يه مرتبه ببريم كنار رودخانه كه اقلاكن يه شب را زودتر از ما بخوابيد و ما نفسي تازه كنيم خلاصه ما هم در راستاي الكي رفتيم بيرون كار خاصي هم نداشتم هان ولي خوب رفتيم و در همين راستا بنده چندين هزارتوماني پياده شدم و برگشتيم!!!! ناهار خورديم و بعد هم لالا فرموديم كلا انگار جز خوردن و خوابيدن ما كار مهم ديگري نداريم !!! نخير بنده اگر نمي نويسم كه در خلال بع بعي ديدن دختركمان تند تند غذا ميپزم لباس ميشورم و ظرف و گردگيري و اينا دليل نميشود شما راجع به ما اينطور بفكريد يعني چه!!!!!!!!! ( آيكون خوددرگير) شب هم به ميمنت رفتيم رنگين كمان و نزديك دوساعت هم آنجا بوديم و بعد هم منزل .
جمعه: صبح اين برنامه كودك شبكه دو كه شروع ميشه همراه شعرش ميخوني : شنبه يكشنبه، دوشنبه سه شنبه، چهارشنبه پنج شنبه، جمبه به جمبه !! هر وقت راجع به مسئله اي اشتباه ميكني ميگي اشبادا شده ،يا مامان بده عسكاشو نگاه كنم ،آقا ما دو روز بود دربدر دنبال نون بوديم!!!!!!!!! تا اينكه بعد درستيدن ناهار و در اوج گرما رفتيم نانوايي و موفق شديم بعد هم ناهار كه البته با بي ميلي كامل ميخوردي و منم حرص كه درست غذاتو بخور ظاهراً عدس پلو با خورشت بادمجان به مذاق جيگرمان سازگار نبود القصه شب هم با دوچرخه محترمه رفتيم سري به منزل جون جون بزنيم و بعد هم تصميم گرفتيم بريم خونه خاله و نيكا فينگلي رو ببينيم از جلو خونه خاله انيس كه رد شديم گفتي بريم خونه خاله انيسه ميگم مامان ميخوايم بريم نيكا رو ببينيم ميگي باربد خوابه ميگم نه مامان ولي ممكنه خونه نباشند اونجا هم عزيزم نيكا گليمان بزرگ شده و كلي دوتايي ذوقش را كرديم و البته بنده بسكه محبتم بالاست نزديك پنجاه مرتبه گفتم اومديم نيكا رو ببينيم خاله ميگفت برم چيزي بيارم بخوريد
من: نه نميخواد اومديم نيكا رو ببينيم
خاله اونوقت كه چند دقيقه اي بود رسيده بوديم :خوب بشينيد خسته نشيد
من: نه نميخواد اومديم نيكا رو ببينيم!! خلاصه اونقدر ما اينرا تكرار كرديم تا همچين چهره همشيره مكرمه دمغ شد يه چي ميگن آهان صداقتم تو حلقم!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه هم كه بسان روزهاي گذشته با هم رفتيم اداره و بعد هم رسوندمت مهد و عصر هم اومدم دنبالت اونوروز هم به مباركي دو تا عروسي نزديك از دو طايفه مادري و پدري دعوت بوديم مانده بوديم كه چه كنيم و باحال اينكه تالار يكي شمال شهر بود و ديگري جنوب شهر!!!! هيچي ديگه اول رفتيم عروسي طايفه پدري و بعد هم طايفه مادري و يك و نيم نيمه شب برگشتيم منزل و من كه اصلا درست نخوابيدم و تا تو هم بخوابي شد دو فردا هم كله سحر بايد ميرفتم ماموريت مركز.
يكشنبه هم هنوز آفتاب طلوع نكرده من و خاله انيس و سه نفر ديگه از همكارها راهي شديم و كمي بعد از پايان تايم مهدكودكت من رسيدم ديدم تو بغل مربيت نشستي و گريه ميكني چي شده مامان؟!! مثل اينكه يه نفر آيفون رو زده و از اونجايي كه تصويري هست و شانس ماشينش عين ماشين مامان بوده و فكر كردي كه من اومدم كيفت رو برداشتي و دويدي سمت در و .... ديدي كه نه من نيستم گريه كردي طوري كه وقتي من اومدم و بچه ها هي صدات ميكردن كه آرشيدا مامانت اومد اصلا ديگه عكس العمل نشون ندادي و تا خودمو ديدي زدي زير گريه خلاصه بغل و بوس و توضيح كه من مأموريت بودم و تازه رسيدم و سريع اومدم دنبالت تا آروم شدي بعد هم خونه و استراحت و كارهاي خونه عصر كه بيدار شدي تنت گرم بود از وقتي مهد ميري مرتب سرما ميخوري و اين باعث ناراحتي منه البته اين مانع از شيطنتهاي جنابعالي نميشه تا من تو آشپزخونه مشغول بودم رفته بودي سروقت لوازم آرايشم و به بدترين شكل ممكن خودآرايي فرموده بودين تمام سايه رو ماليده بودي تو صورتت و يه رژ غليظظظظظظظظظي هم زده بودي و تمام دستنهات رژي چنان بود كه من اصلا ازت عكس هم نگرفتم!!! با وجود اينكه دستهات و صورتت رو با صابون شستم آخرش قرمزيش نرفت!!! شب رفتيم خونه جون جون ، تمام اون شب تب داشتي و تبت هم پايين نيومد و من تا صبح نخوابيدم خيلي گرمايي هستي و بشدت هم عرق ميكني كافيه بدو بدو كني كه همه روز خدا مشغول همين هستي و يا بپر بپر ديگه هيچي بعد هم باد كولر و ....
دوشنبه به مامان گفتم كه نفرستدت مهد خواستم چند روزي استراحت كني عصر كه اومدم دنبالت هنوز تنت گرم بود همونجا بردمت دكتر خوب همون داروهاي سرما خوردگي و البته يه آمپول نوش جان فرموديد و خونه ديگه خوابت برد و خداروشكر بيدار شدي سرحال بودي تبت قطع شده بود و دوباره شيطنت و بهم زدن شروع شد اتاقت هم دقيقا ميدون مينه و از بس مرتب ميكنم پشت سرم پخش ميكني كلاً انگيزه مو از دست دادم!!! به حول و قوه الهي تايممون مجدداً تغيير كرد و به مناسبت حلول ماه مبارك رمضان شديم هشت و نيم تا دو و اين يعني اينكه يكماه خونه جون جون تعطيل در نتيجه اون شب آخيششششششششششششششششششش خونه خودمون خوابيديم آي كيف كردم!!! گرچند تو هي ميگفتي مامان نميريم خونه جون جون!!!
سه شنبه هم كه با يه ساعتي كه مرخصي گرفتم رسوندمت خونه جون جون و اونروز هم مهد نرفتي خودمان هم تشريف برديم اداره خصوصا كه حاكم بزرگ هم نبود آخخخخخخخخخخ جوننننننننن !!!بعد اين حاكم بزرگ درحاليكه جانشين داره ولي از آنسوي مرزها تماس ميگيره چك ميكنه ببينه كي ،كي اومده بعد گاهي صداش رو هم عوض ميكنه كه مثلاً نشناسنش و بند و آب بدن!!!!!!!!بله عزيزان يه همچين رئيس عتيقه اي داريم ما !!بعد اوشون مجرد هم هستند من همينجا مجدداً از تمامي خيرين همسر ياب عاجزانه طلب مي نمايم يه فكري به حال ما بندگان خدا بنمايند!!! عصر هم اومدم دنبالت خونه جون جون تا منو ديدي ميگي نيا خونه جون جون بعد همون لحظه به بابا ميگي ديگه نميام خونتون!!!! خونه بردمت حمام و كلي آب بازي و بعد هم لالا و زود هم بيدار شدي و كلي با هم بازي كرديم و بعد هم پياده روي به مقصد رنگين كمان يه عالمه هم اونجا بازي كردي يعني تا دل بكني و بياي بيرون بيست دقيقه طول كشيد يعني تا اخلاقمو خراب نكني نمياي بيرون !!!ده دقيقه از پيش ميز متصدي تا دم در بعد ده دقيقه تا كفشهاتو بپوشي و يه پنجاه مرتبه با خاله ( منشي) باي باي كني و بعد هم پابرهنه بري و بياي و بنده سكوت تا اينكه پابرهنه رفتي توي آب ريخته شده كه ديگه صدام دراومد خلاصه رفتيم خونه اونجا هنوز نرسيده ميگي مامان بيا تاب تاب !! اوههههههه خلاصه كمي شام خوردي و بعد هم بعد كلي حرف زدن و تو سرو كله من رفتن و با اعتراض بنده لالا فرمودين .
امروز هم كه اولين روز ماه مبارك رمضان هست و من همينجا حلول اين ماه پربركت رو به همه دوستان گلم تبريك عرض ميكنم و مناجاتتان مقبول درگاه ايزد منان.
خداي بزرگ و مهربون ازت ممنونم كه اين سعادت رونصيبم كردي و اجازه دادي وارد ماه پربركتت بشم و سرسفره زيباي مهربانيت بنشينم ،خدايا آرزوها و دعاهاي دوستانم رو اجابت كن ، مريضها رو شفا بده و هواي همه كوچولوهاي معصوممان رو داشته باش و نذار هرگز و هرگز غم به دلهاي پاكشون بشينه و نذار حتي ذره اي نااميدي چهره كريهش رو به صورت زيباشون نشون بده ، خدايا دلهاي نااميد و شكسته رو اميدوار و دلشاد كن و حق مظلومين و از ظالمين بگير و به سفره هاي هممون بركت عنايت فرما.آميييييين.
خدايا شكرت بخاطر همه نعمتهات و خوبيهات شكرت.
اينجا بهش ميگم قربون عروسكم برم من ميگه من عروسك نيستم آرشيدام!!!
دخترم داره ميره عروسي.