آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

دلم گرفته

1392/6/5 12:50
نویسنده : مامانی
649 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خدا جون خوبي ؟ من خوب نيستم دلم بدجوري گرفته خيلي خسته ام خيلييييييييييييييييي ميشه بياي پيشم بشيني سرمو بذارم رو شونه ات ،ميدونم سرت شلوغه وقت نداري زياد وقتت رو نميگيرم ،  قول داده بودم كه ديگه جلو دختري بارون نياد آخه خيلي ناراحت ميشه ولي خوب نشد اين بغضه بدجور راه گلومو بسته بود آخرش باروني شد البته آروم و بي صدا بود هان !!فقط من نفهميدم اين فرشته كوچولوت توي اون تاريكي از كجا فهميد كه برگشت و گفت مامان داري گريه ميكني؟ناراحت چقدر ديروز منو بوسيد خيلييييييييييي فكر ميكني من در جوابش چيكار كردم اونقدر خسته بودم كه تا يه ذره جابجا ميشد داد ميزدم ولي اون دستهامو مي بوسيد ناراحت آخه رسمشه مامان به اين بداخلاقي ،نوبره ، ديدي ديروز اصلا مثل هميشه نبود نيومد بهانه بگيره نيومد گير بده بازي كنيم ،خودش بازي كرد،                            دلم بدجوررررررر گرفته خدا جون يادته چقدر آرزو داشتم ديشب يادشون افتادم اما يهو يه طوفان اومد همه رو با خودش برد اونقدر دورررر كه ديگه خيليهاشون يادم رفته و اصلا شايد همشون ديگه همه آرزو شده خوشبختي و موفقيت فرشته مون ،ديروز چقدر تو راه مسافر ديدم بيشتر دلم گرفت نه بخاطر اينكه مردم دارن ميرن سفر ، نه ! الهي همشون به سلامت برن و برگردن واسه اينكه اون موقع ياد يكي از آرزوهام افتادم يكي از همونها كه طوفان با خودش بردناراحت اه هنوز داره بارون مياد !!!

دلم بدجور گرفته خدا جوننننننننننننننننننن بد جوررررررررررررررررررررررررر

ميدونم تو صبرت خيلي زياده ولي مگه بنده هات رو نمي شناسي صبرشون اندازه يه فندقه اونم من كه اندازه يه ماشه!!!

با اينكه الان باهات حرف زدم ولي نميدونم چرا بارون بند نمياد !!!! تو ميدوني چرا؟!!!!!!!!!!!

مزاحمت نميشم خداجون فقط يه لحظه منو محكم بغل كن بذار آروم بشم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان آیلا
6 شهریور 92 10:59
قربون اون دلت بشم مامانی خدا برا بنده هاش همیشه وقت داره نگران نباش فقط سعی کن گذشته ها رو کنار بذار خوب یا بد از حالا شروع کن خدا کنارت هست درثانی هیچ وقت آرزوهای مامانی برا دخترش خراب نمیشن .
دلم می خواست نزدیک بودیم و کمی می تونستم همراهت باشم
دفعه دیگه که می آیم می خوام هم صورتت هم دل مهربونت بخنده الهی آمین
این هم بگم که همه ماها هم مشکل داریم مشکل رو برا خودت بزرگ نکن کمی از همه اطرافیان فاصله بگیر و در سکوت فکر کن ولی بی طرفانه همه چیز حل می شه



فداي قلب مهربونت بشم دوست عزيزممممممممممم حق با شماست چشمممممممم آويزه گوش ميكنم حرفات رو.اي كاشششششششششششش اي كاشششششششششش بودي هر چند همين الانم فقط مسافتي ازت دورم ولي قلباً نه نازنينم.

مامان تارا
8 شهریور 92 19:33
کوله بارم بر دوش سفرى مى‎ ‎باید،سفرى تاته تنهایى محض

هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى ، فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!



صددرصد، ممنون بابت شعر پرمعني و قشنگت گلم
مامان تارا
8 شهریور 92 19:44
ﻧـــﮕﺎﻫــﺖ ﺑـــﻪ ﺁﻥ ﺑـــﺎﻻ ﺑـــﺎﺷـﺪ ﺗـــﺎ ﺩﻟـــﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫـــﺎی ﺍﯾـــﻦ ﭘــــﺎﯾــﻴــﻦ ﻧــــﮕـــﻴـﺮﺩ…


ر صبح، پلکهایت، فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند، سطر اول همیشه این است: “خدا همیشه با ماست” پس بخوانش با لبخند…

عزیزم دعا میکنم قلبت همیشه پراز عشق خداباشه که در اینصورت عشقهای دیگه در نظرت بسیار کم ارزش خواهند شد.
من خودم هر وقت دلم از نامهربانیهای روزگار میگیره فقط به او فکر میکنم تنها کسی که بدون هیچ چشمداشتی دوستمان دارد و این آرومم میکنه
دعا میکنم خداوند مهربان همهی غمها رو از دلت بشوره و روح و روانت رو مثل همیشه پرازآرامش کنه و دلت رو پراز شادی...



ممنون عزيزم فداي قلب پاك و مهربونت
lمامان آرشیدا
9 شهریور 92 12:42
عزیز دلم ،دلم گرفت .راز و نیاز و درد دل کردنت با خدا هم مثل بقیه نوشته هات دلنشینه .خدا خیلی مهربونه خیلی ،مخصوصا اگه اینطوری باهاش حرف بزنی که دیگه هیچی .دل من گرفت چه برسه به خدا که از مادر مهربانتر و از رگ گردن به ما نزدیکتره .عجب صبری خدا داره باید دل همه را به دست بیاره ولی برای اون کاری نداره .امیدوارم لحظات اندوهت کوتاهترین لحظات باشه و فقط بهانه ای باشه برای نزدیکی بیشتر به خدای مهربون .


گلم ببخشيد باعث ناراحتيت شدذم اصلا قصدم اندوهگين كردم دوستان گلم نبود ولي گاهي......
ممنون بخاطر لطفت آرشيداي عزيزم رو ببوس.
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 12:07
سلام عزیزم...

اگه علاقمند به " شیمی و دانسته های علم شیمی " هستی، سری به این وبلاگ بزن.

shimiclass.blogfa.com

وبلاگ ِ یکی از دوستای خواهرمه که استاد شیمی هستش و تازه شروع به نوشتن وبلاگ کرده. خوشحال میشه واسش کامنت هم بذاری.

ممنون.


سلام چشم
مامان اینده یه فسقلی
18 شهریور 92 22:07
اخخخخخخخخخی
ناااااااازییییییییییییی
الهییییییییییییییییییییییییییی

امیدوارم هیج وقت غم تو دلت نباشه

تو چشات نشینه شبنم تو عزیز دلمی، تو عزیز دلمی




رزیتا مادر آرمیتا
19 شهریور 92 19:03
الهی هیچ وقت اینجوری دلت نگیره ...... با خوندن این پست یکریز گریه کردم . از خدا میخوام همیشه شاد و سرزنده کنار آرشیدای ناز و خوشگل باشی . آمیــــــــن


خدا منو نبخشه كه باعث ناراحتي شما شدم عزيزم ممنون از محبتت گلم.