نفسسسسسسم سلام
گل بانو میدونی عسل ،که اینهمه شیرین وقتی به تو میرسه چی میگه !: سرشو میندازه پایین و کلاهشو درمیاره و میگه : آبجی ! ما در برابر شما شرمنده ایم!!
گلکم دیروز حسابی آتیش سوزوندی خصوصا که پسرخاله پویا هم بودش و با هم کلی بازی کردید و تو با دایی و پویا ناهار خوردی و با هر قاشق آنها تو هم غذا میخوردی طفلک پویا هر وقت تو میخوای غذا بخوری خودش میگه خاله یه چیزی بهع من بده که آرشیدا منو ببینه و غذاشو کامل بخوره اینه که همیشه برای اونم غذا میذارم و تو پویا رو نگاه میکنی و غذا میخوری شکر پنیرم! روز پنج شنبه منزل جون جون حمامیت کردم و تو کلی ذوق کردی و چون کلاه حمامت همراهم نبود مامان جون ئجون یه روسری از خودش سرت کرد ولی تو انگار از این کار زیاد خوشت نیومده!
قربون شکل و قیافه قشنگت عروسکم.
دیروز عصر که خوابیده بودی وقتی برای شیر بیدار میشدی پویا سریع میگفت خاله بیارش تو هال بازی کنیم ولی وقتی دید دوباره خوابیدی خودشم اومد کنارت خوابید و شب پیشمون موند .
یه عکس خوشگل دونفره هم ازتون گرفتم که هردوتون میخندین.
این عکستو من خییییییلی دوست دارم