عروسکم سلام
چون من فعلا به اینترنت دسترسی ندارم و از جای دیگه خاطراتتو مینویسم در نتیجه با یه روز تاخیر برات میگم دیروز صبح طبق معمول علی الطلوع بیدار شدی و من تورو به مامان جون جون شپردم و رفتم سرکار وقتی برگشتم تو خواب بودی و مامان جون جون دیگه حال نداشت و معلوم بود تو حسابی شیطنت کردی چند دقیقه بعد بیدار شدی و بهت شیر دادم ولی بجای اینکه بخوابی تازه سرحالتر شد ی ( ماشاال... ایشاال... دختر مامان ای شیطون ! ) باهات بازی کردم بزنم به تخته خودتو جلو میکشی و دیگه میتونی اسباب بازیهاتو که کمی ازت دورن رو بگیری و تلاش میکنی به چیزهای ممنوعه دست بزنی اصلا عشقت اینه به چیزهایی که بهت میگیم نه دست بزنی و سریع بذاری دهنت و اگه نتونستی بذاریش توی دهنت با حرص مچ دستتو توی دهن میذاری و با لثه های کوچولوت فشار میدی ، عصر با خودمون بردیمت بیرون و تو کلی حرف زدی برامون و داشت کم کم خوابت میبرد و من سریع آوردمت خونه و تو شیر خوردیو خوابیدی شب قشنگت بخیر دخترم.