آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

مهمون داری آرشیدا گله

1390/11/20 12:08
نویسنده : مامانی
619 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به جیگمل مامان خوبی عسل بانو؟ دیروز تو راه برگشت از اداره داشت نم نمک بارون میومد البته صبح بارون خوبی زد با خاله انیس توی راه طبق معمول از همه جا حرف زدیم و قرار شد اگه شما وروجکها برنامه ای برامون ردیف نکنید عصر بیان خونه ما ،خونه جون جون که رسیدم و اومدم دنبالت لا لا تشریف داشتین و من رفتم خونه تا وقتی بیدار شدی بیام دنبالت آخه خونه ما تا خونه جون جون یه خیابون فاصله است اونجا که رفتم بابایی هم لالا بود در نتیجه بنده به تنهایی ناهار خوردم البته کمی تند تند چون هر لحظه منتظر تماس جون جون بودم لقمه آخرو که خواستم بخورم مامان جون جون تماس گرفت و منم اومدم دنبالت البته تو این فاصله حمام رو آماده کردم تا بعد از سه روز نیت کردن امروز عملیش کنم و ببرمت حمامی اومدم دنبالت و رفتیم خونه ،بابایی هم بیدار شد و من بقیه کارهاتو انجام دادم و رفتیم حمامی کلی آب بازی کردیم دیگه کم کم داشتم خسته میشدم ولی شما که عین خیالت هم نبود بالاخره راضیت کردم که بریم بیرون تند تند لباس تنت کردم و تا دوش بگیرم شما هم با بابایی مشغول بودی و سر و صداتون به آسمون بود ،خاله انیس هم تماس گرفت که میان منم مشغول جمع و جور کردن خونه شدم و بجز شستن ظرفها تو بقیه اش ناموفق بودم، مقادیری واسه بابایی مظلوم نمایی فرشتهکردم و بهش گفتم میری واسمون کیک بخری؟!لبخند و بابایی گفت نه نمیتونم مشغول تلفنمنم که دیدم فایده نداره چهره واقعی خودم رو نشون دادم و بهش گفتم باید تا ساعت هفت بمونی بعد بری سرکار شیطان تا من کارهامو بکنم تا ساعت شش و نیم موند و بعد رفت منم هنر آشپزیمو بکار انداختم و خودم کیک پختیدم و درست زمانی که داشتم فر رو گرم میکردم ، خاله انیس و جوجه ها اومدن وای که تو بادیدنشون چه ذوقی کردی و مرتب میگفتی نی نی و سریع رفتی سراغ تارا و میخواستی ارتباط برقرار کنی فکر کنم شما دو تا دوستهای خوبی واسه هم بشید باربدی که زیاد راه نداد بهرحال مردی گفتن باید ابهتش رو حفظ کنه که حساب دستمون باشه ولی شما و تارا باهم مشغول شدین وقتی خرده بیسکویتها رو ریختین روی فرش و خواستم با جارو جمعشون کنم باربدی از صدای جارو ترسید و گریه کرد منم جارو رو خاموش کردم شما هی به جارو اشاره میکردی که روشنش کن گفتم باربد میترسه نمیشه مامان به گفته خاله انیس رفتی دنبال باربدی و دعوتش کردی که بیاد کار من و خاله انیس این شده بود که مواظب باشیم توی آشپزخونه نرید چون فر روشن بود بدنه گاز گرم بود یا سه تاتون با هم میرفتید تو یا یکی یکی، باید دنبالتون میکردیم ،خاله انیس سیب پوست گرفت و بهتون داد و در کمال تعجب شما هم گرفتی و خوردی البته کامل نه ولی همینش هم واسه من شکر بود، تا اینجا مهمون نوازی کردی و دعوتشون میکردی داخل اتاقت و چند دقیقه ای هم خودتون مشغول بودین ولی آخراش حس مالکیتت گل کرد و هر چی تارا و باربد میگرفتن دستشون تو دادو فریاد میکردی و ازشون میگرفتی من نمیدونم یه توپ پلاستیکی مچاله شده چیه که تو و تارا از دست هم کش میرفتین !!! راستی از کیکم بگم که واسم حفظ آبرو کرد و خوب دراومدنیشخند و شماها هم یه نموره ازش خوردین گردهمایی خوبی بود تا اینکه خاله انیس تصمیم گرفت که بره هر چی اصرار کردم واسه شام بمونن مقبول نیفتاد و رفتن و شما پشت سرشون کمی گریه کردی منم خونه رو تاریک کردم و بهت شیر دادم و از خستگی خوابیدی شب بخیر قربونت برم این اولین مهمانی شما سه تا وروجک بود که با هم آشنا شدین البته قبلاً هم همدیگر رو دیدین ولی خوب الان بزرگتر شدین و بیشتر می شناسین خاله جون بازهم پیش ما بیاین خوشحال میشیم.

خدایا هوای این سه تا وروجکمون رو داشته باش و دلشون رو همیشه شاد نگهدار و غم رو وارد دلخونه شون نکن.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

نانازیا
20 بهمن 90 16:20
سلام

ازتون دعوت می کنیم شما هم کوچولوتون رو در قرعه کشی افتتاحیه سایت نانازیا شرکت بدین.

آرزوی سلامتی و شادابی برای خودتون و کوچولوتون داریم

نانازیا ، شهر اینترنتی بچه ها
www.nanazia.ir

شرایطتون سخته دخمل من که هنوز نقاشی نمیکشه



mamane Ali
20 بهمن 90 19:59
سلام مامانی .. ممنون که به ما سر زدی .. چقدر مفصل می نویسیییییی .. خوش به حال آرشیدا جون !



مرسی خاله جون که اومدی مامان دیگه چیکارش کنم!!!!
مامان یسنا گلی
20 بهمن 90 23:21
آرشیدا جون خوشبحالت با این مامان هنرمند که واست کیک درست کرده.دوست دارم عزیز دلم.بوسسسسسسسسسسس


ممنون خاله جون بوسسسسسسسسسس واسه یسنا گلی
مامان مهراد
21 بهمن 90 19:17
پس بهتون خوش گذشت راستی عزیزم من وهمسرم یه وب دیگه ساختیم اگه شد یه سر به ما بزنید واگه تونستین مارو لینک کنید البته من با اجازتون شما رو لینک کردم آدرس ما اینه http://beroozebashim.niniweblog.com با نام (ما همیشه به روز هستیم )
ثمين
22 بهمن 90 0:04
سلام
اومدم ازتون دعوت كنم تا از نمايشگاه دنياي نفيس ديدن كنيد
منتظرتون هستم


سلام ممنون از دعوتتون چشم جور بشه حتماً
beroozebashim
22 بهمن 90 0:18
منم لینکتون کردم حواسم نبود شرمنده


خواهش میکنم خاله جون بوسسسسسسسس واسه مهرادی.
مامان اسراواسما
22 بهمن 90 7:11
سلام ووقت بخیر!
من از اول هم میدونستم خوشگل من هم واسه خودش خاااااااانمیههههههههقربون مهمون نوازیش


قربونت خاله جون
مامان یسنا گلی
22 بهمن 90 23:28
سلام خاله جون.یسنا جون خیلی بد حمامه.و وقت حمام کردن خیلی اذیت و گریه میکنه میکنه اگه تنها بخوام ببرمش.واسه همین با مامان جون یا خاله اش میبرمش.
آرشیدا جون هم خیلی جیگمله.دوست دارم آرشیدا جونم.بوسسسسسسسسسسسس


ای یسنا خانوم بلا حمامی خیلی خوبه مامانی رو اذیت نکن مرسی خاله جون
رادین
23 بهمن 90 2:17
حسابی خوش بحالتون بوده پس. ولی اونجایی که بابایی رو نگه داشتین از همش جالبتر بود


جای شما خالی منظورتون اینه که همیشه خود واقعیمو نشون بدم!!