آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

روزهای دم عید

1390/12/27 13:04
نویسنده : مامانی
474 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااممممممممممم سلام حال و بال خوبه؟ جیگمل مامانی چطوره؟ عرض کنم خدمتت که دیگه چیزی تا سال نو نمونده و همه در تکاپو و تلاش هستند که خریدهاشون و خونه تکونیهاشون رو تکمیل کنن و همچین شسته رفته برن استقبال سال جدید امیدوارم امسال سالی پر از شادی، نیک بختی، پیروزی ،برای همه عزیزان و دوستای گلم باشه و همش خبرای خوب تو وباشون بخونم همین جا هم پیشاپیش نوروز باستانی رو به همشون تبریک میگم . واسه گلکم بگم که روز پنج شنبه الباقی پردهها رو شستم و نصبشون کردم ای ول چنان سفید شده بودن کیف میکردی نگاهشون کنی خودم که هی نگاهشون میکردم سیر نمیشدمنیشخندنیشخندنیشخند والان پرده پذیرایی رو هم نصب کردم و تا جوجو خواب بود نظافتش رو تکمیل کردم خوشم اومد که تا تموم شد و گفتم بشینم بیدار شدی شب هم که شیطنت گل کرده بود عمراً که بخوابی بابایی عصری رفت بیرون و ما رو با خودش نبرد دل شکسته ما هم رفتیم به نی نی همسایه سر زدیم کلی از دیدنش ذوق زده شدی و همش میخواستی بغلش کنی و با انگشت چشمش رو نشون میدادی یه دفعه هم که انگشتت رفت تو چشمش و طفلک گریه اش دراومد حس بزرگتری میکنی مامان یعنی دیگه خودت نی نی نیستی؟!! بعدش هم رفتیم یه خرید کوچولو انجام دادیم ولی زود برگشتیم با بابایی هم قهر کردیم البته تو حسابی از خجالتش دراومدی و اونقدر وادارش کردی باهات بازی کنه با لباس و اجازه عوض کردن لباسهاشو رو هم بهش ندادی و دل من همچی یه نموره خنک شدشیطانشیطان و این چنین بود که تا ساعت 12 بیدار بودی و با کلی ترفند لالا فرمودی .

دیروز جمعه روز پرکاری بود من زودتر بیدار شدم تا خوابی برم اتاق خواب خودمون رو تمیز کنم و پردهشو بذارم داشتم با پرده اش ور میرفتم که جهت همکاری بیدار شدی و کار من معلق موند بابایی هم تماس گرفت و منم چغلیت رو پیشش کردم چشمک بعدش هم کارهاتو انجام دادم که بریم خونه جون جون آخه مامان جون جون قراره کلوچه درست کنه و ما باید بریم به عنوان گروه امداد کمک اونجا که رسیدیم اولش کلی گریه کردی بریم تو حیاط بازی بعد که اومدیم داخل همش پاهامو بغل میکردی که منو بغل کن کلاً میدونستی من کار دارم نمیذاشتی تکون بخورم تا خدا رو شکر پویایی اومد و کمی با هم مشغول شدین و البته سروصدا به اوج رسید و با وجود اینکه سه چهار نفر نبودیم اما واسه خودمون اجتماعی شدیم و صدا به صدا نمیرسید خلاصه تا ساعت 1:30 هرجوری بود کمک کردم و بعد دیدم خوابت میاد و میدونستم مادامی که اونجام نمیخوابی بردمت خونه هر چند تو راه تا من تو رو از بلندی بگذرونم یهو پریدی وسط خیابون و نزدیک بود جیغ من در بیاد خدا رحم کرد که خلوت بود بعدش دیگه دستت رو محکم گرفتم و بغلت کردم خونه خوابیدی و من ذوق زده پردیدم تو اتاق و نظافتش رو فینیش کردم و کلی کیفور شدم و شما هم بیدار شدی اونروز ناهار و عصرونه ات یکی شد بعد دوباره رفتیبم خونه جون جون ببینیم اوضاع چطوره مامان جون جون بقیه خمیر رو درست کرده بود دستش درد نکنه کمی تو کارها کمکش کردم و بعد رفتیم واسه خرید از بس عجله کردم که سریع بریم و برگردیم یادم رفت کمربند ببندم و در نتیجه سرچهارراه که اتفاقاً پربود پلیس یهو یه پلیس زد تو شیشه ماشین و گفت بزن کنار قلبم اومد تو دهنم هی فکر میکردم خدا چی شده وقتی پرسیدم گفت چیزی نیست خانم کمربند نبسته بودین بابا قبض روح شدم گفتم چی شده اینجوری زد تو شیشه احتمالا بخاطر این قبض روح شدن بود که جریمه رو ده تومن نوشت و به قول خودش نمره منفی بهم نداد اولین بار در تمام چند سالی که دارم رانندگی میکنم جریمه شدم و همچین کمی واسم سخت بود اتفاقا آرشیدا خانوم هر وقت تو ماشین میشینم هی به کمربند اشاره میکنه یعنی کمربندتو ببند اما دیروز هیچی نگفت انگار دخملی هم یادش رفته بود پلیس همراه داشتن هم چیز خوبیه هان چشمک قربونشششششششششششش برم من، یه تاپ دامن واست خریدم خیلی خوشگلن و یکی دو چیز دیگه برگشتیم خونه بابایی هم اومد از سرکار دیشب عروسی دعوت بودیم ، توی مراسم با شنیدن آهنگهای شاد دست میزدی منم برات دست میزدم و تو میرقصیدی و خودت رو تکون میدادی همین کارت جلب توجه کرد و باعث شد چند نفر دورت رو بگیرن و واست دست بزنم بعضیهاشون هم به من میگفتن چقدر باهاش تمرین کردی که اینجوری میرقصه؟متفکر منم گفتم تحت آموزشه!!!!!!!!!!!!چشمکنیشخند یه دوست کوچمولو هم مثل خودت پیدا کردی اما اون هلت داد و تو گریه کردی البته یه سالی ازت بزرگ تر بود و تو بهش میگفتی نی نی موقع شام هم با بطری نوشابه بازی میکردی یکی دو دفعه هم یواش خورد تو صورتت یه نموره گریه کردی اما ول کن نبودی تا اینکه محکم خورد تو صورتت بمیرم بشدت گریه کردی کمی غذا خوردی با وجود اینکه خیلی خوابت میومد وقتی برگشتیم خونه هی بازی کردی و رو دل روده من بیچاره راه رفتی و هی بابایی گفت چیکارش داری بذار بازیش رو بکنهخنده تاااااااا اینکه ساعت دوازده و نیم خوابت برد و بیچاره از فردای من که معلوم نیست کی برسم اداره.

خدا جونم امسال رو سال پربرکتی برای همه و ما قرار بده و پر از شادی و بهتر از پارسال و این سالی که گذشت که پر از فراز و نشیب و خوبی و بدی بود و برامون عبرت قرار بده هوای همه جوجه ها رو داشته باش هوای جوجه منو هم داشته باش ویژژژژژژژژه !!!. خداجونم مرسی که امسال رو هم به ما فرصت در کنار هم بودن رو دادی به همه عمر طولانی و با عزت عنایت کن ممنون خدا جون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

نایسل
27 اسفند 90 16:42
منم برات بهترین هارو ارزو میکنم قربونت برک
مامان سانلي
28 اسفند 90 1:39
ستاره بختتان بالا
سپيده صبحتان تابناك
سايه عمرتان بلند
ساز زندگيتان كوك
سرزمين دلتان سبز
سال نو بر شما و خانواده محترم تان مبارك.


ممنون گلم
مامان حنا
28 اسفند 90 14:32
خوشحالم که خوشحالی عزیزم
عروسی هم خوش گذشت
ایشالله سال خوبو خوشی رو در کنار خونواده خوبو مهربونت داشته باشی برای بهترینها رو آرزو میکنم
از روی دخملی نازن هم ببوس


مرسی عززززززیزم
مامانی درسا
28 اسفند 90 19:18
چند روز دیگه بهار میاد و همه‌چیز رو تازه می‌کنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تاز‌گی می‌ارزه، «دوستیمون»!
دنیا را برایتان شاد شاد
و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم
هر روزتان نوروز



ممنون گلم
نایسل
29 اسفند 90 14:10
خدایا زمان در گذر است و مخلوقات در تغییر
و سال جدید در شرف حلول و به ناچار 
تغییر تغییر تغییر....
 پس برایت ارزومندم که :
 زندگیت به بهترینها تغییر کند و آرزو دارم روزهایی که پیش رو داری ... 
آغاز آن روزی باشد که آرزو داری!
 .
 عید پیشاپیش مبارک.




ممنون عزیزم عید بر شما هم مبارک
مامانی درسا
4 فروردین 91 14:14
مامانی آرشیدای گلم رو هزار تا بوسش کن و عید بهش تبریک بگو .


ممنون گلم
مامان اسرا و اسما
4 فروردین 91 18:05
نفس بادصبا عشقی از جنس طلا دوری و دفع بلا یاری از سوی خدا همه تقدیم شماااااااااااااااا سال نو مبارک
مامان یسنا گلی
5 فروردین 91 11:18
ممنون عزیزم.منم امیدوارم شما و دخمل نازتون سال خوب و خوشی در پیش رو داشته باشین. مرسی واسه متن قشنگتون. بوسسسسسسسسس واسه آرشیدا جون