آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

هفده ماهگی

1391/1/22 13:37
نویسنده : مامانی
381 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممممم عشقم ، دلبندم ، سلام به تو که مظهر محبت و پاکی و صفایی، سلام به تو که تجلی قدرت پروردگاری، سلام به تو که پاکی قلبت و صفای درونت همیشه باعث میشه من کمی فکر کنم به تو و به تمام گلهایی که همسن تو هستند که چه روح پاکی دارید بدون ذره ای سیاهی و ناپاکی زلال زلال و سفید سفید ، گل خوشبوی من ، یاس سفیدم هفده ماهگییییییییییییییییییییییییییتتتتتتتت مبارککککککککککک

مببببببببببببببببببباااااااااااااااااااااااررررررررررررررررررررررررککککککککککککککک

هفده ماهگیت مبارک نفسسسسسسسسسسسس

عزیز دلم چقدر شیرینه دیدن رشدت و بزرگ شدنت شیرین کاریهات ، ناز کردنهات ، قهر کردنهات ، به کوچه علی چپ زدنهات ، خرابکاریهات، آبپاشی کردنهات که تمام فرش و موکتهای خونه فیض بردند و من دیگه لزومی به شستشوشون نمی بینم ، نق زدنهات و گریه کردنهات ، گیر سه پیچ دادنهات و.......... (اگه بخوام بقیه رو بنویسم باید تا آخر صفحه همین جوری پیش بره) تمام اینها برای ما لذت بخشه ، وقتی جایی میبریمت که بر حسب تصادف فراموش می کنیم بهت بگیم و درواقع هماهنگی نمیشه با سرکار علیه دیگه قهری و سرتو بلند نمیکنی و حالا هی بیا منت کشی کن تا خانوم رضایت بده و یا وقتی با اشتیاق تمام وقتی بابا از سرکار میاد و یا از خواب پا میشه میدوئی طرفش و احیاناً بابایی خسته و یا خوابالو فراموش میکنه که اول باید تو رو بغل کنه و باهات بازی کنه بعد بره دنبال کار خودش بشدت بهت برمیخوره و برای اینکه نشون بدی اصلا بخاطر چیز دیگه ای اومدی اینجا با اصرار به من میگی که منو بذار رو تخت میخوام بازی کنم و وقتی من بزور میبرمت پیش بابا و بهش میگم حواست نبود آرشیدا بخاطر تو اومد و بابایی به قصد جبران میخواد بغلت کنه و ببوسدت دستهاتو محکم بغلت نگه میداری و بهش اجازه نمیدی بهت نزدیک بشه و کلی عذرخواهی و منت کشی تا شما آشتی کنی ،قربونت برمممممممممم ، امروز تو دقیقا هفده ماهه شدی و من خدا رو هزاااااراااان بار سپاسگذارم که منو لایق مادری دونست و فرزندی با عطر بهشتی نصیبم کرد و من چقدر خوشبختم که تو را دارم خدااااااااااااییییییییییییااااااااااااااااا شکککککککککرت دخترم رو توهمه مراحل زندگیش یاری کن و حتی لحظه ای ازش غافل مباش و در پناه خودت حفظ کن و  تمام بدیها و بلایا را ازش دور کن و من که مادرشم با تمام وجود اون رو به تو سپردم خدای مهربونم.

امروز من و خاله انیس یک بک به 17 ماهه گذشته زدیم و خاطراتمون رو از لحظه زایمانمون مرور کردیم تارا و باربد گلی پنج روز پیش هفده ماهه شدن! از لحظه لحظه اش که همه رو برات توی دفتر خاطرات نوشتم ولی خودم یارای خوندنشو ندارم و وقتی دو خطش رو میخونم ناخودآگاه اشکم جاری میشه و توان ادامه ندارم اون لحظه رفتن به بیمارستان ، لحظه شیرین تولدت، عصر روز تولدت کههههههه نفست رفت و صورتت کبود شد داشتم بیهوش میشدم و.... دیگه نمیتونم بگم خودت بعداً دفترتو بخون و بدون و بفهم که برام خییییییلللی عزیزی و تمام وجودمی ، سال گذشته که چه سال پر فراز و نشیبی برای ما بود و من چقدر سختی کشیدم و نمیتونم بگم چه سال بدی بود چون تو رو داشتم و وجود نازنین تو بود که تونستم این مرحله سخت زندگی رو پشت سر بگذارم و دلم نخواد حتی برگردم و مرورش کنم .

عزیزم همواره مراقب خودت باش مراقب رفتارت ، گفتارت و عملت و بسنج قبل از انجام هرکدوم از این سه رو  و بدون هر حرف بی فکری و هر عمل بی تعمقی و هر رفتار نسنچجیده چه اثری بر دیگری خواهد گذاشت و تو را چگونه جلوه خواهد داد، عزیزم همیشه به فکر ضعیف تر از خودت باش و کمک حالشون باش ، دخترم در مقابل مشکلات و سختیها چون کوه باش و بدون که تو بدترین شرایط یکی اون بالاست که مراقب توست پس همواره از اون کمک بخواه و بهش توکل کن و یادش رو توی قلب مهربونت زنده نگهدار ، مشورت کن توی کارهات چه بسا راحتتر به هدفت برسی و قلب پاکت رو همیشه سفید و پاک نگهدار.

عزیزم دوسسسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممم و همیشه و همیشه  در قلب منی حتی اگر زمانی برسه که دیگه در کنارت نباشم همیشه نگرانت خواهم بود و دعاگوی تو و عزیزانت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

نایسل
22 فروردین 91 14:27
سلامممم خوبیییییی فدات شممم
چه خبراااا سال نوت مبارکک دوستتتت جونممم
خوبی عسیسممم دختر ماهتتت خوبههههه
ببخشیددد دیر اومدم جواب دادم شرمنده دلم برات خیلی تنگگگ شده ایشالا سال خوبی داشته باشی قربونت برممم
من کمتر میتونم بیام نتت ببخشید دوست دارم بوسسس


سلام مرسی عزیزم
بابای دوقلوها
22 فروردین 91 16:19
هفده ماهگیت مبارک باشه آرشیدا گلی. ایشالله 150 ساله بشی
مامان آيلا
23 فروردین 91 8:55
هفده ماهگیت مبارک نازنینم . خوب شازده خانم باید نازشو کشید بلا
مامان حنا
23 فروردین 91 20:32
سلام خانومی خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
آراشیدای نازم خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟
آرشیدا جون هفده ماهگیت هم مبارکه عزیز خاله
ایشالله که 120 ساله شی و زیر سایه مامانو بابای گلت سالیان سال خوبو خوش با تن سالم زندگی کنی
قدر همچین مامان خوبو مهربونی رو خوب بدون
می بوسمت عسلم


سلام عزیزم خواهر گلم مرسی
مامان اسراواسما
23 فروردین 91 23:30
سلام گلم 17ماهگی دخمل گلت مبارک.خوشحالم که این چند وقت بهتون خوش گذشته


مرسی خانومممممم
نایسل
24 فروردین 91 10:49
آخی چه نامه خوشملی قربونت برم


خدانکنه عزیزم
نایسل
24 فروردین 91 12:31
عزیزم وواقعا
مامانی درسا
26 فروردین 91 2:10
آرشیدا گلی 17 ماهگیت مبارک عزیزم البته با چند روز تاخیر و وای مامانی نمیدونم چرا ما مامانا واسه همه جی گریه میکنیم بخدا منم همین طورم . چند روز پیش اولین پست درسا رو خوندم اینقده گریه کردم که سر درد گرفتم . دخملی گلمو ببوس


نمیدونم عزیزم شاید بخاطر اینکه مادرها اون لحضات را با تمام وجودشون درک و احساس میکنن و یادآوریش یه حس خاص توأم با شادی و تجربه دوباره لحظات استرس تولد فرزندشون بهشون دست میده . ممنون بخاطر تبریکت درسا جونمو ببوسسسسسسسسسس.
مامان حنا
26 فروردین 91 8:09
اسم کوچیک شما چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


عزیز دلم من که قبلا اسمم رو بهت گفته بودم یادت رفته؟! دسسسسسسسسستتتتتتتتتتت درد نکنه!!!