آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

مامان آرشیدا!!!

1391/1/31 16:11
نویسنده : مامانی
584 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پرنسسم خوبی عشقم ؟ منم خوبم اگه جویای احوالی و شاکر خداوند بخاطر وجود نازنینت ، از دیروز واست بگم که از اداره که برگشتم خیلی خسته بودم و برگشتیم خونه و طبق معمول اول باید کلی تو پارکینگ بازی کنیم بعد هم تو لالا کردی اونم چه لالایی هر دفعه بیدار میشدی نمیدونم از کجا میدونستی من خییییلی خسته ام و باید همکاری کنی گلم!!!!!!!!!!! هیچی دیگه من که نشد بخوابم هیچ خودتم بیدار شدی منم مشغول انجام کارو گاهی بازی با تو تا بابایی اومد تا بابایی بره دست و رو بشوره اومدی طرفمو گفتی مامان ددٰ قربونت برم من بهت گفتم به بابایی بگو ببین میبردت دد وقتی بابایی اومد فدات بشم رفتی بهش گفتی دد اول بابایی حواسش نبود دو بار دیگه تکرار کردی و بابایی هم گفت باشه بابا لباس بپوش بریم ولی خوب هم من و هم بابایی خیلی خسته بودیم و کلی با هم بازی کردیم درنتیجه خودت قضیه رو فراموش کردی .

تشکر ویژه: تو این پست میخوام ازت تشکر ویژه بکنم ، چرا؟ الان میگم شیپل! آخه این دو شبه اول ما رو میخوابونی بعد خودت میخوابی قربونت برم من !! دیشب هم دلمو صابون زدم که عصر خوب نخوابیدی زود بخوابونمت زود خوابیدن شد ده شب تازه شیشه شیرتو گرفتی و خودت خوردی و بعد هم بلند شدی پی بازی هر چی خواستم بخخوابونمت نذاشتی عوضش رفتی پیش بابایی، بابایی هم خسسسسسته، اومد کوسنو گذاشت زمین که پیشت بخوابه تو هم سرتو گذاشتی رو کوسن و طفلی بابایی سرشو گذاشت زمین منم اومدم کنارت دراز کشیدم که شاید بخوابی منتها از بس کمبود خواب دارم تا سرم میره رو بالش میرررررم هپروت! تا اینکه بعد قدری بابایی اومد صدام کرد که آرشیدا خوابه ببر سر جاش معلوم نیست کی خوابیدی ما که خواب بودیم و نفهمیدیم ممنون میشم هر شب ما رو بخوابونی فدات بشم.

یییییییههههه خبر: دو سه روز پیش طبق معمول رفته بودی سر جاکفشی من حواسم بهت نبود وقتی اومدم سراغت دیدم کفشهات رو کردی پات اونم درست پای راست تو کفش راست و پای چپ تو کفش چپ قربونت برم من کلی ذوق زده شدم .

خدایا این فرشته ها خیلی گلن مراقبشون باش که بعد از تو امیدهای زندگی ما پدر و مادرها هستن مرسسسسییییییییییی خداجونم فدات بشم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان یسنا گلی
1 اردیبهشت 91 9:00
خاله جون یسنا هم اینکار کار هر شبشه.اولمنو میخوابونه بعد که من بیدار میشم میبینم خودش اومده کنارم لالا کرده
بوس واسه آرشیدا جونم که بزرگ شده و خودش کفشش را پاش میکنه


مرسی عزیزم
آرزوهای رنگی
2 اردیبهشت 91 10:06
سلام ممنون که به دیدن کارهایم آمدید.من یکی از عکسهای آرشیدا جان را انتخاب کردم وتقریبا یک ماه آینده شما نقاشی دخترتان را میتونید در وبلاگم مشاهده کنیدفقط به من خبربدهید که نقاشی رنگ روغن باشد یا سیاه قلم ؟؟
بابای دوقلوها
5 اردیبهشت 91 20:49
کلا بچه ها پیشرفت کردن
فقط کم مونده برامون لالایی هم بخونن
ای شیرین زبونای وروجککککککککک


آره واالله