آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

شهر رنگین کمان

1391/3/18 1:57
نویسنده : مامانی
485 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل بانوی خودم دختر یکی یه دونه و عزیز دردونه من ، امروز ساعت هفت و نیم بیدار شدی و بعد هم رسوندمت خونه جون جون و خودم اداره چون دیشب حالم بد بود و صبح بدتر هم شد نتونستیم شب بمونیم خونه جون جون امروز عین بچه مثبتها کلی نامه کارشناسی بایگانی نشده داشتم که همه رو ردیف کردم ای ول به خودم ! پای مامان جون جون هم خوب نشده و همه متخصصین محترم شهرمون رفتن مرخصی من نمیدونم اگه خدای نکرده برای کسی اتفاقی بیفته کجا باید بره موند واسه شنبه من یک ساعت آخر رو مرخصی گرفتم که زودتر بیام و مامان جون جون کمتر اذیت بشه ، خونه هم که ناهار و بعد هم تلاش برای خوابوندن شما که چون خسته بودی خوابت برد منم کمی استراحت کردم و چند روزی میشه که یکساعت آخر خواب عصرت تو بغل منه اوائل خسته میشدم و نق میزدم کلافه بودم ولی بعد به خودم گفتم کجای کاری چشمت رو روی هم بذاری آرشیدا بزرگ شده و دیگه از تو کنده میشه وابستگیهاش کم میشن و بعد شاید اگه خواهش هم بکنی حاضر نشه بیاد توی بغلت پس قدر این لحظات این نگاه معصوم و این دستهای کوچک که پیراهنت رو محکم چسبیده که مبادا ازش دورشوی را بدان به صدای نفس کشیدنش خوب گوش بده و بخاطر بسپار این لحظات شیرین را حالا دیگه هروقت بیدار میشی و میخوای تو بغلم بخوابی با کمال میل بغلت میکنم و میذارم که راحت بخوابی و در آرامش کامل و این آرامشی رو که از آغوش من میگیری را کاملا حس میکنم چقدر شیرینه امروز عصر یادنامه ای افتادم که تاریخش مربوط به 89 میشد و همینطور که ظرف میشستم همش داشتم حساب میکردم که من تو اون تاریخ مرخصی بودم یا اداره یه لحظه زمان از دستم رفت و بعد که حلاجیش کردم با تعجب پیش خودم تکرار کردم وای خدایا 89 حتی پارسال هم نیست بعد گفتم دختر کوچولوی تو الان 18 ماهه است و تو چطوری حساب کردی و تو که گل باغ زندگیم هستی چقدر برای کنده شدن از کودکی عجله داری و زود بزرگ میشی ، امشب با هم رفتیم شهر رنگین کمان تا بازی کنی به محض ورود یه دختر ناز تقریبا چهار ساله اومد بهم گفت با من دوست میشه بهش لبخند زدم که آره خاله چرا دوست نشه دیگه از اون لحظه همش مراقبت بود و وقتی روی سرسره بادی بازی میکردین به بچه های بزرگتر میگفت نرو نخوری بهش مواظب باش پاتو جمع کن نرو بذار اول بره پایین بعد تو برو و من که دیدم همچین بادیگاردی داری نشستم و از دور مواظبت بودم تو استخر توپ ازش یاد گرفتی که چطور خودت رو توی توپها رها کنی و کیف میکردی و با تمام توان تلاش میکردی که بپر بپر کنی فدات بشم یه پسر کوچولو هم بود که از تو شاید دوسالی بزرگتر بود تو نزدیکش بودی و داشتی بازیش رو تماشا میکردی ولی اون اومد و تو رو زد نه یک بار و دوبار دیگه بلند شدم و تو رو از اونجا دور کردم جالبه که همراهاش اصلا به روی مبارک نیاوردن که همچین چیزی شده و تو هم دیگه گریه میکردی مسئول اونجا کاملا تو رو میشناسه علت گریه ات رو پرسید و بعد بهت شکلات داد ولی برای من یه مسئله بوجود اومد که تو همچین مواقعی من چه عکس العملی باید از خودم نشون بدم آیا باید بگم عیبی نداره اونوقت تو عادت میکنی که قبول کنی دیگران بهت زور بگن و اگه زدنت هم اشکال نداره نه این درست نیست ، باید بگم تو هم بزنش ؟! فکر نکنم اینم راه حل مناسبی باشه یا اصلا حرفی نزنم و یا دخالت نکنم ولی مگه میشه مادر باشی و ببینی یکی حالا هر کی وجودت رو میزنه هیچی نگی بمونی نگاه کنی پس چیکار باید بکنم راه درست کدومه ؟

مامان و باباهای مهربون که تجربه اتون از من بیشتره خواهش میکنم منو راهنمایی کنید بدونم چه کاری درسته و انجام بدم.

آنوشا( همون دختر کوچولوی مهربون ) اومد ازم پرسید کی زدش تا من برم بزنمش !!! گفتمش نه عزیزم برو بازی کن! تا دقیقه نود داخل بودیم همه رفتن و تو ول کن نبودی من حساب کردم و مسئولش بهت گفت عمو دیگه وقت رفتن به خونه است پسر کوچولش هم بود و اومد بهت گفت منم دارم میرم خونه سی دی ببینم!!!

شهر رنگین کمان برای من الان دیگه فقط یه محل بازی نیست که تو رو ببرم بازی کنی به روابطت با بچه های دیگه دقت میکنم و این مسائل بهرحال پیش میاد که بتونم یاد بگیرم و بفهمم راه درست تربیت تو کدومه ، چون تو توی خونه رقیبی نداری که باهاش بجنگی یا بازی کنی .

خدایا تربیت فرزند مسئولیت سنگینی است که بردوش پدر و مادر و البته مادر است ازت میخوام کمکم کنی و راه درست تربیت فرزندم را بیاموزم خیلی سخته واقعا سخته.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

نایسل
18 خرداد 91 2:53
عزیز دلم مرسی
مامان یسنا گلی
18 خرداد 91 10:42
قربونت برم که مظلومی و فقط نشستی تا اون نی نی آخت کنه. اما مامانی باید بتونه از خودش دفاع کنه.اما نه اینکه زدن یاد بگیره
بهـــــــــــــار
18 خرداد 91 14:27
سلام عزیزم خسته نباشی مامان مهربون اگه جواب سوالتی گرفتی به منم بگو منم این سوالو رو دارم بخدا ادم نمیدونه چیکار کنه


چشم گلم
نایسل
20 خرداد 91 0:22
عزیزممم راست میگی بچه داری تربیتش خیلی سخته
مامان یسنا گلی
20 خرداد 91 7:01
خصوصی دارین عزیزم
آرزو مامان نیکی
23 خرداد 91 6:56
عزیزم تو یه سنی زدن و جیغ زدن و هل دادن بچه ها شرو میشه ولی نباید گذاشت این عادتشون بشه کار درستی کردی که اونو از اون محل دور کردی اصلا نذار یه همچین اتفاقی تکرار بشه نه بذار آرشیدا کسی رو بزنه نه اینکه خدای نکرده کسی اونو بزنه