آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

برای دوستان عزیزم

1391/4/7 7:39
نویسنده : مامانی
498 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ! اینبار دختر گلم ازت اجازه میخواهم کمی با دوستهام حرف بزنم پس هم به تو سلام و هم به دوستان گلم سلام ، سلام نازنینها امروز اومدم اینجا بهتون بگم که شما رو مثل اعضای خانواده ام دوست دارم، امروز نمیدونید که در چه شرایطی اومدم سراغ وبم ، با چشم گریون و روحیه ای داغون ،ولی وقتی که وارد قسمت نظرات شدم و نظرات دوستانم رو خوندم ،همه چی یادم رفت نور امید به قلبم تابید اینو واقعا میگم یادم رفت برای چی ناراحت بودم خواستم بگم شما برای من خیلی عزیز و خیلی محترم هستید و بودنتون برای من بهترین مرهمه امیدارم هرجا که هستید تنتون سالم ، لبتون خندون و قلبتون از عشق و شادی لبریز باشه ، خدا رو بخاطر داشتن شما سپاسگذارم خدایا شکررررررررررررررررررررررررتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت که تنها نیستم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (19)

مامان تارا و باربد
7 تیر 91 8:19
خدا نکنه ناراحت و پریشون باشی گلم مطمئن باش فردا روز دیگریست همیشه خوش و با نشاط باشی خواهرم


مرسی گلم
بهـــــــــــــار
7 تیر 91 10:57
سلام عزیزمممممممم چجوری آشنا شدن مهم نیست تداوم این آشنایی زیبا مهمه شما هم همانقدر برای من عزیزید و دوستتون دارم گلمممممممممممممممممممم


ممنون عزیزم
بهـــــــــــــار
7 تیر 91 10:58
منم وقتی دلم میگیره میام نت نظرات دوستامو میبینم یادم میره مشکلم چی بوده گلم غصه هیچی رو نخور همه ی ما مشکل داریم اما باید با دید خوب بهش نیگاه کنیم یه جمله از شما تو نوشته هاتون بحدی دید منو باز کرد که نگو


بهـــــــــــــار
7 تیر 91 11:02
دقیقا این سطرا رو که خوندم واقعا متحول شدم که باید قدر تکت تک لحظات رو باید دونست "چند روزی میشه که یکساعت آخر خواب عصرت تو بغل منه اوائل خسته میشدم و نق میزدم کلافه بودم ولی بعد به خودم گفتم کجای کاری چشمت رو روی هم بذاری آرشیدا بزرگ شده و دیگه از تو کنده میشه وابستگیهاش کم میشن و بعد شاید اگه خواهش هم بکنی حاضر نشه بیاد توی بغلت پس قدر این لحظات این نگاه معصوم و این دستهای کوچک که پیراهنت رو محکم چسبیده که مبادا ازش دورشوی را بدان ..."و نوع رفتارمو از اون روز تغیر دادم منم بخاطر از دس دادن بچم خیلی دپرس بودم ممنون دوست خوبمممممممممممم


خواهش میکنم گلم

مامان یسنا گلی
7 تیر 91 11:05
عزیزم چرا چشم گریون و اعصاب داغون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آرزو میکنم همیشه شاد باشییییییییی


ممنون عزیزم
بهـــــــــــــار
7 تیر 91 11:32
برو خصوصی گلم
مامانی درسا
7 تیر 91 12:22
الهی من بگردم عزیزم ناراحت چرا عزیز دلم من از همین الان برات بگم یه گوش دارم شنوا شنوا واسه درد دلت وقتی ناراحتی یا عمگینی ...... دوستی همینه وقت ناراحتی مشخص میشه عزیزم شما هم واسه ما عزیزی ..... همیشه لبت خندون خندون و تنت سالم سالم


ممنون دوست خوبم.
زهرا م
7 تیر 91 13:07
سلام مامان مهربان یک نظر خصوصی برات گذاشتم اگر نرسید بهم بگو تا دوباره بنویسم
مامان مهراد
7 تیر 91 13:19
چرا ناراحت همیشه شاد باش منم مثل دوستای دیگرت هر چه دل تنگت میخواهد بگو


ممنون عزیزم
کلکسیونی از ایده های نو
7 تیر 91 13:20



بوسسسسسسسسسس برای شما
مامان آرشیدا کوچولو
7 تیر 91 13:25
عزیز دلم نبینم دلت گرفته باشه دلبری ما اینجا هوات رو داریم مطمئن باش


تو گلی عزیزم
بابای دوقلوها
7 تیر 91 15:13
چرا ناراحتتتتتتتتتتتتتت؟
آبجی؟؟؟؟؟؟
نبینم غمتو

رمز رو خصوصی فرستادم


ممنون بزرگوارید
sana
7 تیر 91 15:47
امیدوارم دیگه هیچ وقت چشماتون گریون نشه.چون واقعا ما هم غصه میخوریم وقتی یکی از دوستامون غصه بخورهحالا همه لبخخخخخخخخخخخخند


ممنون عزیزم نیشم باز شد
بهـــــــــــــار
8 تیر 91 0:05
عزیزم ببخشی تا الان نت نبودم یکم دستم بنده به وقتش بهت میگم فقط یه چیز ازت میخوام غصه نخورررررررررررررررر گلممممممممممممم


خواهش میکنم چشمممممممممم
مامان اسراواسما
9 تیر 91 0:08
نه خانمی گریه اصلا بهت نمیاد بخند همیشه بخنددر ضمن شما هم عزیزین


ممنون عزیز دلم.
نایسل
9 تیر 91 13:20
آخی قربونت بشم چرا ناراحتی

منم همین طوریم اینجا برام یه جایی میام دردلم رو مینویستم اینقدر خالی میشممم ارومم که حد نداره خصوصا وقتی میبینی همه بات همدردی میکنن
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس بخند حالا لبام درد گرفت


خدا نکنه عزیزم چشم.
نایسل
9 تیر 91 13:57
اره قربونت برم اشتی کردیم


خدارو شکر.
مامان مهراد
10 تیر 91 8:34
بهتری خانومی میبوسمت آرشیدا رو هم همینطور


ممنون عزیز دلم.