آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

این روزها

1391/5/11 10:43
نویسنده : مامانی
520 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل بانو حال و احوالت چطوره؟ این روزها یعنی از وقتی ماه رمضون شروع شده تقریبا زندگی یکنواختی رو میگذرونیم و اگه شیطنتهای تو نباشه و دسته گلهایی که به آب میدی همه شون کپیه هم میشن!!! تهران که بودیم یه جفت کفش برات گرفته بودم که چراغ داشت و خیلی خوشگله و راه که میری چراغهاش روشن میشه دیگه هر وقت میخواستم ببرمت خونه جون جون خودت میرفتی میاوردیشون میگفتی اینا رو میخوام خوب منم پات میکردم و میرفتیم چند روزپیش که اومدم دنبالت تا بریم خونه دیدم وایییی گل کفشه کنده شده و نگینهایی هم که روش بودن هم مفقودن تعجب از اونجایی که زیاد اهل خرابکاری نیستی نمیتونستم باور کنم که اینا کار خودته هر چی هم گشتم گل کفشت پیدا نشد منم تقصیر رو انداختم گردن کبوترها و گفتم حتما اونا اومدن نگینها و گل کفش رو کندنتعجبتعجبتعجب آخه مگه کلاغن!!!!!!! به مامان جون جون هم گفتم که اگه گل کفشت رو پیدا کرد بهم بده پیدا شد و دیروز هم نگینهای کفشت رو از تو هال پیدا کردم عجیبه تو که از این اخلاقها نداشتی آفرین به تو!!!! روز شنبه تصمیم گرفتم ببرمت حمام نمیدونستم چه جوری راضیت کنم که بیای داخل در حمام رو که باز کردم یه اعتراض کوچولو کردی بعد که دیدی نه قضیه جدیه چشمات پر اشک شد منم گفتم تا گریه ات در نیومده یه فکری بکنم یه سطل عروسکی داری اونو بردم تو حمام گذاشتم زیر شیر کاسه محبوبت رو هم آوردم و به هوای اونا خودت اومدی داخل نی نیت هم بردیم شامپو زدیمش خودت شامپو زدیش بعد کم کم موهات رو خیس کردم و شامپو مالیدم بهش تازه داشتی شروع میکردی به اعتراض من سریع موهات رو شستم ولی آخرش هم گریه ات به آسمون رفت و من که تند تند کارمو انجام داده بودم و تموم شده بود تو هنوز چند ثانیه بعدش هنوز داد میزدیناراحت بهت میگفتم الان واسه چی داری گریه میکنی؟! تا اینکه آروم شدی و شروع کردی به بازی کردن موقع لیف کشیدن هیچ مشکلی ندارم ولی این سر شدن انرژیمو میگیره یه ساعت آب بازی کردی تا راضیت کردم از تو حمام بیای بیرون عشق آبی دیگه چه می شود کرد!  بعدش هم خوابیدی.

هر وقت میخوام نماز بخونم مقنعه من چادر تو هست وقتی دارم نیت میکنم تو هم عین من دستات رو میگیری بغل گوشت و چیزی رو هم زمزمه میکنی زیر لب و بعد میری سجده و بعد هم مهرو از جلو من برمیداری ولی وقتی بخوام برم سجده میاری بهم میدی باید برات دست تکون بدم و بهت لبخند بزنم قربونت برم.

بابایی که از سرکار میاد اجازه تعویض لباس نداره تا اول باهات بازی کنه بعد اگه حواست به چیزی پرت شد بره لباس عوض کنه و به زور دوش بگیره چند روز پیش رفتی نشستی رو شکمش و اصرار که باید بذاری رو صورتت با ماژیک خط بکشم و خلاصه هردوتون داد و فریادتون به هوا که بابایی نمیذاشت و تو هم جیغ و داد که باید بذاری رو صورتت خط بکشمنیشخند .

دیروز وقتی اومدم دنبالت که بریم خونه اونجا قدری بازی کردی خواستی بریم که پویا اومد و بازهم شروع کردید به بازی و یه سر و صدایی راه انداختین بیا و ببین دیدم دیگه زیادی دارین شلوغ میکنین اذن خروج دادم و به پویا هم گفتم تو هم بیا بریم اومدیم بریم جون جون اومد خوب مگه میشه بدون بازی کردن با جون جون و دنبالش رفتن و راهنمایی کردن که لباست رو کجا آویزون کن حالا کدوم لباست رو بپوش حالا دنبال من بدو بدو کن بریم خونه عمررررراااااااًًً !!! تا اینکه پویا رو رسوندیم و خودمون هم رفتیم خونه اونجا هم که باید نی نی ببینی و بازی کنی و رو مبل بپر بپر ، با دایی تماس گرفتم و صحبت کردیم و تو هم خودت رو رسوندی و تلفن رو از من گرفتی بعد از خداحافظی ، خواستم پوشکت رو عوض کنم همینجور که گوشی تلفن دستت بود بردمت تو دستشویی نمیدونم چرا فراموش کردم گوشی دستت یهو گوشی از دستت افتاد و خودش یه طرف باطریهاش یه طرف و درب پشت گوشی هم خیلی شیک رفت تو چ.ا.ه  دستشویی وای خیلی عصبانی شدم آمپرم رفت بالا و داد و فریادم بلند شد حالا جالبه که من دارم باهات دعوا میکنم اولش چیزی نگفتی ولی بعدش تو هم به زبون خودت باهام دعوا میکردی و دستت رو بالا و پایین میکردی وقتی دیدیب نه قضیه انگار خیلی جدیه اشکت یه کوچولو دراومد که باعث شد من دیگه کوتاه بیام!!! حالا گوشی ما مجروح شده و بجای درب کاغذ چسب شده داره فکر کنم ج.ا.ن.ب.ا.ز 40% شده باشه!!! عصر هم تازه از خواب بیدار شده بودی و داشتیم نی نی کوچولو میدیدیم که زنگ درو زدن مادربزرگ با عمه اومده بودن دیدنت برات یه تاپ هم گرفته بودن اولش طبق معمول تحویل نگرفتی ولی بعد کم کم رابطه ات با عمه خوب شد و مشغول بازی شدی باهاش و دیگه اصلا کاری به من نداشتی عمه برای افطار موند پیشمون منم مشغول کارهام تو آشپزخونه کلی بازی کردی و رو مبل بپر بپر کردی ، بعدش هم شام و چای خوردی و عمه رو رسوندیم و بعد کلی بازی کردن خوابیدی و بعدش هم من خوابیدم.

عسلی با تمام کارهایی که میکنی و با تام وجود دوستت دارم و از خدا واست سلامتی و عاقبت به خیری و خوشبختی آرزو میکنم از صمیم قلب.

خدایا هوای دخترکم رو داشته باش و خاطر عزیزش رو هیچ وقت ناراحت نکن و همیشه براش تو هر مرحله ای از زندگی بهترینها رو بخواه. مراقبش باش خداجون.

راستی خاله انیس هم اسباب کشی کردن اومدن همسایه ما شدن امیدوارم این باعث بشه شما وروجکها بیشتر همدیگه رو ببینید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

بهـــــــــــار
11 مرداد 91 14:21
آرشیدا جوون خاله ای این هفته فکر کنم هفته جانباز کردن وسایل بوده برات کفاشتو چیکارش داشتی؟گوشی طفلکو وای


آره خاله جون دارم سعی خودمو میکنم.
بابای دوقلوها
12 مرداد 91 8:22
ای کبوتر های بدجنس، چرا گل دمپایی آرشیداموون رو کندین؟؟؟

ای بابا، این ورووجکا هم اوضاعی دارنا، آرشیدا گلی از حمووم فراریه بعد ما باید به زور جلوی ورووجکامون رو بگیریم که طرف حمووم و شیر اب نرن

گلی جوون نمازی که میخوونی حتما قبول میشه، سر نماز برای ما هم دعا کن

انشالله سلامت باشی


عموووووو جون اتفاقاً من عشق آب و حمامم مامانم هم به زور منو از تو حموم در میاره ، عمو جون من فقط و فقط مشکلم با موهامه آخه شما بگید بد میگم من خوشم نمیاد به موهام دست بزنن اهه آخه خوشتون میاد کاری رو که دوست ندارین انجام بدن!!!
مامان اسراواسما
12 مرداد 91 9:03
سلام خسته نباشی خانم خانماااااااااااا
قند عسلموببوسیااااااااااااااااا


سلام ممنون گلم.
مامان یسنا گلی
12 مرداد 91 11:34
قربونت برم من که اینهمه شیطونی .
مامانی شورت آموزشی واسه اینه که اگه یه دفعه از دستش در رفت و خیس کرد خودشو خونه کثیف نشه.
از لوازم کودک و سیسمونی ها باید بگیرین
بوس واسه آرشیدا جونم


خدا نکنه خاله جون ، ممنون عزیزم.
مامانی درسا
15 مرداد 91 11:31
ای جونم پس کبوتره خود آرشیدای خاله بوده ...... تازه عزیزم اینو دوس داشتی نداشتی جکارش میکردی ......... اشکالی نداره عزیزم شما همیشه تنتون سالم و لبتون خندون باشه بقیه ش خدا عمر بده بابا و مامانو بهترشو برات میخرن ..... میدونی چیه آرشیدا گلی خیلی دوست دارم


ممنونم خاله جون ما هم شما رو دوست داریم.
مامان تارا و باربد
15 مرداد 91 12:02
سلام خانمی خوبی آخه تو هم خرابکاری ؟؟؟؟؟؟ وای وای ولی عیب نداره عوضش وسایلتون جدید میشه عین خونه ما می بوسمت گلم


سلام خاله جون آره مگه من چمه !!! والله مامانم اینا درک نمیکنن که من دارم کمکشون میکنم!!!