آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

بیست و یک ماهگی

1391/5/22 11:29
نویسنده : مامانی
495 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان ، جیگر مامان ، نفس مامان، دخمل گلم ، عروسک طلا، فرشته پاک ، شکر پنیر، قند عسل ، نمکدونم، پشمک من، مهربونم، دختر حساس گلم، و...... سلامممممم نازنین بیست و یک ماهگیت مبارک نفسسسسسسسسسسسسسس ، امیدم ، الهی که سالیان سال به خوشی و سعادت و نیک بختی و عاقبت به خیری و وفقیت تو تمام مراحل زندگیت زندگی کنی ، جای منم از زندگی لذت ببری ، جای منم خوشبخت و عاقبت بخیر باشی ، جای منم از ته دل بخندی و شاد باشی ، جای منم به تمام آرزوهای قشنگت برسی که اینها تنها آزوهای من برای تو هستند تو که انگیزه و امید من برای نفس کشیدنی ، تویی که همه تلاش من برای خوشبختی توست ، آری تو که آنقدر پاکی به خدا که نباید به تو دست زد نباید دستان آلوده ما تو را لمس کنند چون تو مقدسی عزیزکم ، روزی که خوشبختی و عاقبت بخیری و موفقیت تو رو ببینم دیگه آرزویی ندارم عسلم .

دیروز از اداره که اومدم دنبالت و رفتیم خونه بعد از مقادیری شیطنت لالا فرمودی ، وقتی بیدار شدی شروع کردی به بازی و طبق معمول آب گذاشتم برات به درخواست خودت تو کاسه مورد علاقه ات و تو هم خیلی شیک خالیش کردی رو میز جلو مبلی بعد با دستت پهنش کردی و دوباره... افطار که تمام شد و شما هم مقادیر زیادی ماست خیار خوردی چون خیلی دوست داری دوباره مشغول بازی با بابایی شدی رفتی نشستی رو کمرش و بابایی شد اسبت نکته جالبش اینجاست که وقتی اومدید تو هال پیش من تو پیاده شدی و به من گفتی که سوار بشم!!!!قهقهه وای خیلی خندیدم و کیفور شدم بسی!!!! هر چند من تعارفت رو رد کردمناراحت ولی قربونت برم که در همه حال به فکرمی فقط مامانی وقتی میخوای شیر بخوری میشه این موهای بیچاره منو کمتر بکشی مخ درد میگیرم میخوای مامان کچل داشته باشی!!! بعدش هم هی بالا و پایین پریدی و دوباره با وبایل بابایی حرف زدی و هی گفتی باشه باشه باشه تو چه حرف گوش کنی قربونت برم نیازی نیست اینهمه باشه باشه بگی مخالفت کن نفس ، بهت گفتم با کی حرف میزدی مامان؟ جواب:خجالت قربونت برم گفتم با خاخه گفتی نه عم نه ای وای پس کی پوا نه ، فدات بشم وقتی فهمیدی حواسمون بهت هست خلاجت کشیدی ، فدات بشم بعدش هم که کلی طول کشید تا خوابیدی.شبت بخیر عشق مامان نفسم.

راستی دایی گفته از ایکس باکس بنویسم ،اون دو روزی که دایی اینجا بود پویا ایکس باکسش رو آورده بود و عجب چیز باحالیه توپ بود هممون باهاش بازی کردیم حتی جون جون کیفور شدیم امان جون جون هم خیلی خوشش میومد.خوبه دااااییییی.

خدایا از درونم آگاهی و میدانی که برای دخترکم چه میخواهم ، خودت همیشه با او باش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

بابای دوقلوها
22 مرداد 91 17:08
عشق عمو ، جیگر عمو ، نفس عمو، گل عمو ، عروسک طلا، فرشته پاک ، شکر پنیر، قند عسل ، نمکدونم، پشمک من، مهربونم، دختر حساس گلی، و...... سلامممممم نازنین بیست و یک ماهگیت مبارک نفسسسسسسسسسسسسسس

جعل سند رو حال کردید

آرشیدایی خودمون 21 ماهگیت مبارک
انشالله 150 سالگیتو ببینیم

سلام بابایی مهربون
اه، مامانی؟؟؟؟ نه جون من میخواستی تعارفش رو رد نکنیا، خو یه دور میزدی.


ممنون از لطفتون ، واقعا راست میگید یعنی اشتباه کردم تعارفش رو رد کردم!!!!!!!! هههههههه
مامان اسرا واسما
23 مرداد 91 17:15
سلام جیگر خاله!21 ماهگیت مبارک عزیزم.مامانش دیگه تاتولد قندعسل چیزی نمونده هاااااااااااااااا


سلام ممنون عزیزم آره راست میگی
بهـــــــــــــار
24 مرداد 91 2:00
راستی عزیزم 21ماهگی دختر نازت مبارک


ممنون گلم
زهرا م
25 مرداد 91 11:23
سلام چقدر قشنگ از دخترت می نویسی خدا برات حفظش کنه من یا بچگی های پسرم میافتم اخه منم مثل شما خیلی بچه دوستم الانم که بچه کوچولو می بینم دلم براش غش میره


سلام ممنون عزیزم
ترکان
25 مرداد 91 12:10
مرسی که به وبلاگم اومدیدمن جواب کامنتهارو همون جا میدم.دختر نازی دارید خدا حفظش کنه.



مرسی عزیزم