آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

پاییزه پاییزه برگ از درخت می ریزه

1391/7/1 13:42
نویسنده : مامانی
446 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شکلات خودم ، کاکایی خوفی؟ ( به قول خودت که به کاکائو میگی کاکا ) قبل از هر چیز بازگشایی مدارس و شروع فصل برگریز و زیبای پاییز رو به همه خصوصا اونایی که کاروبارشون دوباره شروع شده تبریک میگم و همینطور به همه پفک نمکیهایی که امسال تو جشن شکوفه ها بودن .

روز چهارشنبه صبح خواب بودی و من یواش بغلت کردم پیش خودم که خونه جون جون بخوابی ولی تو راه بیدار شدی ما هم رهسپار اداره شدیم ، تو اداره هم کلی نامه نگاری بود و کار بعد از اداره اومدم دنبالت و بعد مراسمات دمپایی پوشون و حوض رفتیم خونه اونجا تصمیم گرفتم ببرمت حمام تو هم که از خدا خواسته پریدی تو حمامی و شروع کردی به خیس کردن من و عشق کردی از اینکار منم دیدم دیگه خیلی گرسنه امه یواش بهت گفتم میخوای بابایی بیاد پیشت تو هم اول نگاهم کردی بعد با کمال پررویی بهم میگی برو برو برو بابایییییییییی باباییییییییی ، ای دختر آدم فرش!!! عمرا دیگه محلت نمیذارم حالامن یه چیزی گفتم تو باید جوگیر بشی ! ما هم رفتیم پی ناهار خوردن بابایی شبکار بود و خسته میخواست بخوابه در نتیجه هی زیرینگ بیا پیش آرشیدا منم فکر کردم که شامپو زدی دیدم نخیر خبری نیست خودم حمامیت کردم و اودیم بیرون و مراسم کولی بازیون داشتیم تا لباس تنت کنم و شیر بخوری و بخوابی و منم یه نفس راحت بکشم.راستی صبح در یک عملیات انتحاری نوبت عصرمو جابجا کردم و با دو ساعت مرخصی رفتم دندان پزشکی و دندان بیچاره عصب کشی شد و بعد هم عین بچه مثبتها برگشتیم اداره تا آخر وقت یه ناپروکسن 500 هم خوردم که دردش آزارم نده حوصله درد دندون نداشتم ! خلاصه عصر دیر خوابیدی و دیر هم بیدار شدی و من هی خداروشکر میکردم که صبح کارمو انجام دادم و بعد تصور میکردم که اگه میخواستم الان برم چه بساطی داشتم بیدار که شدی رفتیم برای برخی کارها بیرون و کمی هم دور خوردیم و برگشتیم و لالا.

روز پنج شنبه صبح بیدار شدی و من هرکاری کردم نخوابیدی داشت دیرم میشد ( بسلامتی تعطیلی پنج شنبمون هم لغو شد) وسایلت رو آماده کردم حالا اصرار بیا بریم نههههههههه و مشغول بازی با بابایی شدی که تازه اومده بود از سر کار تهدید و ارعاب هم فایده ای نداشت منم ولت کردم رفتم اداره!! ظهر که اومدم دنبالت پویا هم اونجا بود و به بهانه پویا از خیر حوض گذشتی ولی دمپایی بزرگ عمررررراًًًً ! خونه که رسیدیم ناهار رو آماده کردم و بعد ناهار خوردیم و تو باز هم حمام و آب بازی و سر و صدا و بعد هم لالا شب من نوبت دکتر داشتم و تو رو گذاشتم پیش خاخه و رفتم وقتی اومدم دنبالت اونجا هم بساط دمپایی پوشون داشتیم جز اینکه واسم پابرهنه هم راه رفتید تا توی خیابون!! خواستم ببرمت رنگین کمان قبلش رفتیم واست شلوار بگیرم چجشمم افنتاد به مغازه کفش فروشی یادم افتاد که خاخه میخواسته واسه جوجه هاش کفش بگیره رفتم مدلهاش رو ببینم چیزی داره یا نه دیدیم بلللللهههه کفش دخترانه تنوع فراوان نمیدونستم کدو یکی رو برای تارا بگیرم و چند تا رو به پات امتحان کردم که یکی دوتاش خوب بود ولی خوب باز خود خاله باید باشه خلاصه قضیه این شد که واسه جنابعالی یه کفش گرفتم بعد اومدم برم مغازه لباس فروشیش همه جا تعطیل شده بود ظلماتتتتت !!!!! نمیدونم چرا من واسه یه چیز دیگه میرم سر از جای دیگه در میارم!! هیچی دست از پا درازتر رفتیم رنگین کگمان اونجا کلی بازی کردی خصوصا که دیانا هم اومده بود هرکاری که تو میکردی اونم انجام میداد و برعکس سر لگوها هم با یه پسمل بزرگتر خودتون کل کل کردید یعنی اون طفلک داشت خونه میساخت شما دوتا خراب میکردین اونم گریه میکرد آخی بمیرم شما هم که دل رحمممممم انگار نه انگار!!! البته خداییش تو کمی رعایت کردی و وقتی میدیدی داره گریه میکنه دستهاتو میذاشتی پشت سرت!!! بعد هم رفتیم خونه مامان دیانا هم ازمون دعوت کرد بریم خونشون شاییییییییید یه روز رفتیم تا خدا چی بخواد!! بعد هم لالا فرمودیم.دوشبه ازبس که موقع خواب میگی بهل ، تخت ، بهل ، تخت من کنار تخت خوابم میبره ساعت دو پامیشم میرم کارهامو میکنم دوباره یخوابم!!!!

جمعه: خوشم میاد روزهای تعطیل صبح عالی الطلوع بیداری حالا اگه من میخواستم برم سرکار که تا یازده میخوابیدی!!! هرچی اصرار که مامان بخواب بابا دیشب دیر خوابیدی خبری نبود منم پاشدم صبحانه رو آماده کردم بعد صبحانه بابابایی رفتی پیش عمه و منم مشغول انجام کارهام شدم ، قربونت برم دیگه درها رو راحت باز میکنی وقتی برگشتی مستقیم رفتی سراغ حما و در رو باز کردی که بری آب بازی تندی اومدم جلوت رو گرفتم نههههههه دو روز پشت سر هم حمام بودی بسه تو هم جیغ میخوام برم منم گفتم صلا بیا بازی کنیم و رفتیم هر چی توپ داشتی آوردذیم مشغول توپ بازی با سر و صدای فراوان شدیم تا اینکه توپت افتاد کمی اونورتر حالا کل کل تو به من میگی برو بیارش من به تو وقتی دیدی تسلیم نمیشم سیاستت رو بکار انداختنی و گفتی : حمام حمام حمام گفتم نه نه دوباره تکرار کردی و بلند شدی که بری درو باز کنی منم تندی گفتم باشه میارمش !!! واقعاً شرم آوره مامان اینهمهههههههه دختر ذلیل خجالت داره ( آیکون خجالت نمیدونم چرا باز نشد اصلش رو بذارم!!!) بعد دیدی انگار اسلحه خوبیه دوباره گفتی حمام منم بهت گفتم باشه ولی شامپو میزنمت هان( آخه خوشت نمیاد!!! ) گفتی باشه گفتم لیفت میزنم هان ! گفتی باشه دیدم ای بابا عجب گیری کردیم هان منم بعد یهو یادم اومد آب میریزم رو سرت هاننن گفتی نههههههه منم تندی گفتم پس نمیریم !!! بعد ناهار خوردیم و هرچی تلاش کردم بخوابی نخوابیدی انگار عادت کردی دوش بگیری بعد بخوابی منم حسش نبود تو هم نخوابیدی تا ساعت هفت شب که تازه باز هم مقاومت کردی منم بردمت با ماشین دوری خوردی و خوابت برد اوفففففففف!!!!

فدات بشمممممممممممممممممممم که تو از حالا اینجوری وای بحالمه ، قربونت بشم که دیگه هیچ درو کشویی به روت بسته نیست و من لوازم بهداشتیو رو یخچال گذاشتم!!!!!!! قربون قاهق گفتنت برم من ( قاشق )  

خدای مهربونم هوای همه کوچولوها رو داشته باش و کاری کن که همیشه شاد و سالم و سرحال باشن و از همه بلاها و بدیها و مریضیهای سخت محفوظشان بدار ، هوای دختر کوچولوی منم داشته باشی خوشبختی ، موفقیت و پیروزیش رو از تو میخوام، سلامتی دو تا جوجه کوچولومون رو هم از تو میخوام بهشون سلامتی بده و مراقبشون باش .  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (19)

نایسل
1 مهر 91 13:52
سلام گلم خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای چه ناقلا شده هی حموم حمومممم
واقعا وای به حالته از الان آتو میگیره ازتفسقل بچه بزرگ شه چی میشهههه
از طرف من کلی ماچچچ و موچ کن
برای دعای آخرت هم الهی آمین


سلام عزیزم دختر ذلیلم دیگه چه می شود کرد مرسی عزیزم چشم
نایسل
1 مهر 91 13:53
مامان تارا و باربد
2 مهر 91 10:34
سلام به گلی خانوم عاشق آب بازی و حمام خوبی نفس چه خبرا انگار دیگه رفتی سراغ کشو ها بارک ا.. دخمر تا فتح خونه چیزی نمونده ما تشویقت می کنیم ...هوای مامانتو داشته باش


آره خاخه جون دارم تمام تلاشمو میکنم همین تشویقهاست که به من انرژی میده مرسی خاخه ایییییی!!!
مامان آیلا
2 مهر 91 11:30
نگو که حسابی شیطون بلا شدی


خیییییییییلی خاله جون
زهرا م
2 مهر 91 11:48
سلام این دختر گلت با این همه علاقه به اب فکر کنم بزدوی قهرمان شنا شه انشااله خدا برات حفظش کنه و خوشبخت بشه امین


سلام ممنون عزیزم آره والله احتمالش هست.
نایسل
2 مهر 91 15:44
مرسی گلممممممممممممممممممم ایشالا تو هم با دختر نازت و همسرت با عشق علاقه زندگی کنید


مرسی خانوممممم
نایسل
2 مهر 91 15:44
فدات شممم گلممم


خدا نکنه ناز نین
یک زن
3 مهر 91 7:21
ایشالا همیشه لبتون خندون باش و قلب دل مادر و دختر زلال مثل اب باشه.
بووووووووووووووووووووووووس دختری شیطون اب باز


مرسی عزیز دلمممممممم بوس برای شماااااااا.
مامان یسنا گلی
3 مهر 91 7:23
ای دخمل شیطون!از الان از مامانی باج میگیری؟
البته همه این کوچولوها میدون چه جوری باید مامان ها رو مطیع خودشون کنن.
یسنا هم عاشق حموم رفتن و آب بازیه.اگه دست خودش باشه روزی چند بار میره حموم
دوستتون دارم.
بوسسسسسسسسسس


می بینی تو رو خدا طفلکی ما اونوقت که کوچیک بودیم مطیع مامان و بابا حالا که مامانیم مطیع بچه ها آخه این رسمشه نه رسمشه!!! ما هم دوستتون داریم خیلی زیاددددد.
زهرا از نی نی وبلاگ213
3 مهر 91 10:33
سلام پست قشنگی بود امان از دست این آرشیدای شیطون بلا و شیرین زبون


سلام مرسی عزیزم
زهرا از نی نی وبلاگ213
3 مهر 91 10:48
چه کلماتو قشنگ میگی آرشیدا گلی
قاهق !


بوس واسه شما خاخه جون
مهسا.م
3 مهر 91 14:12
مرسی مامان مهربون
مرسی از لطفت


خواهش میکنم گلم
رادین
4 مهر 91 15:06
سلام ارشیدا جونم دلم برات تنگ شده بود


سلام آذین منم همینطور چه عجب کم پیدایی.
مهسا.م
5 مهر 91 15:28
من مجردم
و احتمالا مجرد خواهم موند...
مرسی از لطفت مامان مهربون


هر جور که تصمیم گرفتی دلت خوش و لبت خندون باشه.
نایسل
5 مهر 91 20:07
مرسی عزییزمممم
مامان تارا
5 مهر 91 20:46
عزیزم چقد کلمات رو خوشمل ادا میکنی
مامانی نمیشه از این عسلی بیشتر عکس بذاری ؟؟؟؟؟


چشم گلم حتما.
مامان اسرا و اسما
6 مهر 91 13:15
سلاااااااااااااااام!خوبی گلم!قند عسلم!شیرین زبونم چه خوشگل حرف میزنی خالهقربون سیاستت خوب بلدی از مامان کار بکشیاااااااااااااااا


سلام خاااااااللللللللههههه جونم دیدین چه خوب به مامانم مسلطم.هههههههههه
مامان تارا
7 مهر 91 11:17
در باغ ولایت گل خوشبوست رضا / سروچمن گلشن مینوست رضا
نومید مشو زدرگه احسانش / زیرا به جهان ضامن اهوست رضا
میلاد هشتمن نور ولایت، تبریک و تهنیت



ممنون عزیزم از تبریکت عید بر شما هم مبارک.
زهرا از نی نی وبلاگ213
8 مهر 91 8:05
سلام اومدم احوالپرسی کنم عزیزم
روزت بخیروشادی


سلام گلم ممنون عزیزم، همچنین