خداحافظ ننه سرما ، سلام عمو نوروز
سلام فرشته كوچك زندگيم اين عيدي رو كه پيش رو داريم سومين عيدي است كه درهاي بهشت به روي من باز شد و خدا زيباترين فرشته خودش را همراه من كرد اين سومين عيدي است كه با تو كنار هفت سين آرزوهايمان مي نشينيم اين سومين عيدي است كه من و تو با هميم توي دو سال و نيم گذشته اتفاقات زيادي برامون افتاد شروعش همزمان با تولدت و اوجش تو سالي بود كه گذشت ، زندگيمون تغيير كرد و درهاي جديدي به رومون باز شد و سرنوشتمون عوض شد چه روزهايي بر ما گذشت چه تلخ و گاه چه شيرين ، زمين خوردم ولي ايستادم محكم تر از قبل! گاه شانه هايم از سنگيني بار مسئوليتي كه بر دوشم بود خسته ميشد گاه با تمام وجود دلم ميخواست اين بار را بر زمين بگذارم و خودم را راحت كنم ولي چگونه ؟ مگر ميشد تو تنها اميد من براي نفس كشيدنم هستي دور شدن از تو تمام رگه هاي حياتم را مي خشكاند و من همان مرده زير خاك ميشدم ، وقتي خسته روي مبل ولو ميشدم و سريع اسباب بازيهايت را رها ميكردي و كنارم ميامدي و مرا ميبوسيدي و اگر قطره اشكي بود سريع ميگفتي مامان اين چيه؟ و بعد ميگفتي : گريه نكن پسر جون!! و همين مرا ميخنداند و تو در بغلم رها ميشدي و من مصمم تر از قبل بر ميخواستم شانه هايم ناگاه محكم ميشد قويتر از قبل ،دختر كم چه سالي بر ما گذشت ، ولي الان خوشحالم مادر و دختر خوبي هستيم!!!!!!!! بازي ميكنيم گاه با هم جيغ ميكشيم و ميخنديم گاه با هم ميرقصيم و تو چه تلاشي ميكني كه حركات مرا تقليد كني!!!!!!!! گاه از هم خشمگين ميشويم فرياد ميكشيم و بعد دوباره در آغوش هميم، نق ميزنيم يكي در ميان!!!!! گاه چنان بلبل زباني ميكني كه به سختي جلوي خودم را ميگيريم كه قورتت ندهم!!!!!! روان صحبت ميكني خدارو شكر ،حاضر جواب هم هستي و هر آنچه را كه من به تو بگويم عينش را به خودم پس ميدهي !!
امروز آخرين روز كاري در سال 91 است ننه سرما كم كم بقچه اش را جمع كرده توي آن بقچه خاطرات زيادي رو با خود خواهد برد و عمو نوروز عزيزمان چمدانهايش را بسته و هر لحظه آماده حركت است بايد خودش را به موقع برساند نبايد دير كند توي چمدانهايش پر است از تبريك ،پر از شكوفه هاي بهاري پر از عطر بهار نارنج آه بو بكشيد چه عطري دارند اين گلهاي كوچك، نفس عميق كه بكشي انگار تمام ناپاكيها از دورنت خارج ميشود و جايش را به پاكي و تميزي ميدهد ، گلها به رويت لبخند ميزنند وچه زيبا ميخندند اين غنچه هاي كوچك، واي پرستوها را ديده ايد چه سرمست در آسمان آبي بالهايشان را مي گشايند و خود را به نسيم روح بخش مي سپارند ، وقتي به دشت بروي پروانه ها به استقبالت مي آيند، شقايقها با هزار غمزه تو را ميخوانند و تو چه هوسي ميكني يكي از آن قرمزهايش را بچيني و لاي موهايت بگذاري!! باد بر گونه هايت بوسه ميزند و تو چه راحت موهايت را به دستش مي سپاري ،بازي بزغاله هاي كوچك چه زيباست! و تو تنها در ميان اينهمه بوي زندگي بوي تازگي بوي نو شدن بوي تولد يك چيز بر زبانت جاري ميشود خدايا شكرت بخاطر اينهمه نعمت بخاطر اينهمه احساس خوب و بخاطر اينهمه روح زندگي خدايا شكرت شكرت شكرت.
دوستان گلم عزيزان دلم كه در اين يكسال با هم بوديم در غمهايمان در شاديهايمان دوستان نازنينم كه عشق و محبت را ميشود از كلماتتان فهميد و درسهاي زيادي ياد گرفت و شما دوستان نازنينم كه اگر چه ديده نشده ايد ولي با قلبم تك تكتان را ديده ام و چه نزديكيم به هم!!! دوستتان دارم و سال نو را پيشاپيش تبريك ميگويم و براي همه سال خوبي را آرزو ميكنم و اميدوارم كه سال جديد پر از شادي پر از موفقيت و پر از روزهاي خوب و پر از اميد برايتان باشد.
پ.ن. تا جايي كه وقتم اجازه بده پيام تبريك براي دوستان نازنينم خواهم فرستاد و اگر كسي از قلم افتاد عذرميخواهم.