آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

سال نو مبارك

1392/1/7 10:45
نویسنده : مامانی
1,197 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر خانوم خوشگلم خوبي ؟ سال نوت مبارك اميدوارم امسال رو در كنار هم بهتر از سالي كه گذشت بگذرونيم و سالي پر از شادي و سلامتي و موفقيت برامون باشه!

روزي كه قرار بود سال 92 بساطش رو پهن كنه با وجود اينكه صبح زود بيدار شده بودم تا خود سال تحويل در حال دويدن بودم سفره نيم ساعت قبل تحويل پهن شد براي چند دقيقه موافقت فرموديد تو بغلم بشينيد و از خاموش كردن شمعها صرفنظر كنيد تا سال تحويل بشه بعد هم ناهار خورديم و بعد كلي بازي و شيطنت خوابيدي شب هم تيپ زديم رفتيم خونه جون جون خاله هم اونجا بود و ديگه كيفمون كوك بود و بعد هم رفتيم خونه خاله اعظم و نهايت لالا.

يكم عادي گذشت و حوصله مون هم سر رفت ولي دوم رفتيم باغ و اونجا هم كلي بازي و شيطنت و اما روز سوم بعد از صبحانه براي انجام كاري رفتيم بيرون و از اونجايي كه هر وقت تو اين مدت پياده جايي رفته بوديم جوري رفتار كرده بودي كه انگار همين الان درهاي زندان رو باز كردن و تو آزاد شدي و يه سري هم كه با خاله اعظم رفته بوديم بيرون و بخاطر شلوغي خيابونها ماشين نبرده بودم از بس كه دويدي و از بس كه من صدات كردم و دويدم دنبالت و انگشت نماي عالم و آدم شديم و خاله ميگفت ديگه واست عادي شده اين حركات ميگم آره ديگه قبحش ريخته!!!!!! و تو يه مغازه از بس رفتي و اومدي و به همه چي دست زدي كه صاحب مغازه گفت من خودم يه پسر شيبطون دارم ولي تو از اونم شيطون تري!!!! اين بود كه اراده فرموديم پياده بريم كارهعامون رو انجام بديم كه دخترم اينجوري عين فراريها رفتار نكنه تو خيابون!! خلاصه كتارمون كه انجام شد قصد كرديم بريم خونه خاله تا فهميدي ميخوايم بريم پيش پويا ذوق كردي اونجا هم جيغ و داد و بدو بدو و اينو بده و پويا بيچاره رو كلي گاز گفرتي!!( گرفتي) و كاري كردي كه صداي پويا رو درآوردي و زبان به شكايت گشود فكر كن پوياي آتيش پاره خاله شاكي بشه!!!!!! بعد هم اومديم بريم خونه تو راه هي بدو بدو كردي هي من يا صدات كردم يا دويدم دنبالت تو خيابون فرعي بوديم كه چند نفر دتاشتن تو يه خونه كار ميكردن و ميرفتن و ميومدن و از اونجايي كه هيچچچچچچچچچچچچ كسسسسس بدون اجازه و هماهنگي شما نبايد نفس بكشه وگرنه بايد بدوني چه خبره همون جور كه داتشتي نگاهشن ميكردي و روت اونور بود كه ببيني چه ميكنند و راه ميرفتي چند قدم از من جلوتر بودي يااااااا خداااااااااااااا افتادي!!! اين جمله اي بود كه من باديدن اينكه پات لبه ايگوي خيابون هست همزمان با پرت كردن كيفم و دويدنم سمت تو گفتم ولييييييييي دير رسيدم و دختر خانوم شيك من قشنگ افتاد تو جوي آب و نشست!!!!!! واي كه چقدر خدا بهت رحم كرد كه سرت به لبه سيماني نخورد خصوصا كه فاصله بين دو تا پل بود!!! آقايي كه اونجا بود با صداي فرياد من دويد سمتت و در حاليكه من تلاش ميكردم بيارمت بيرون خودش دست بكار شد و سريع بيرون آوردت و تو هم كه خوب گريهههههههه تمام تنم تكون ميخورد خيلي ترسيده بوديم نميدونم قيافه ام چه شكلي بود كه اون آقا بهم گفت خدارو شكر كن اتفاق بدي براش نيفتاد سرش نخورد جايي!!!! لباسهات كه قابل تعريف نبود شكر خدا نزديك خونه بوديم و در حاليكه گريه ميكردي رفتيم خونه دم در خونه لباسهات رو درآوردم و بردمت حمام دلم ميخواست كلي تنت رو بسابم ، لباسهات رو دو بار با دست و يه بار هم با ماشين لباسشويي شستم ، تو هم هي ميومدي ميگفتي مامان چيكار ميكني؟ البته كلي هم دعوات كردم هان فكر نكني قصر در ر فتي!!! بعد از ناهار با مامان وخاله اينا رفتيم عيد ديدني من اصلا قصد نداشتم اينت موضوع رو به مامان بگم ولي شما تا ديديشون شروع كردي: رفتيم خونه خاله اومديم بدو بدو كردم افتادم تو جوب لباسم خيس شد ! اولش مامان خنديد گفت چي؟ دوباره براش تعريف كردي موند منو نگاه كرد و خوب معلومه ديگه بنده هم شدم متهم رديف اول و اينكه مواظبت نيستم و تلافي دعواهايي كه باهات كردم دراومد خيالتتتتتتت راحتتتتت!!!چشمکچشمک شب هم عروسي دعوت بوديم تو باغ ،خوب بود علي رغم اينكه از صبح  بيدار شده بودي نخوابيدي ولي به روي مبارك نمياوردي و تازه خونه هم كه رسيديم كلي كلاس گذاشتي تا خوابت برد!!! راستييييي در يك اقدام غير منتظره 30 اسفند از خوردن شير امتناع فرمودين و تلاشهاي بنده بي نتيجه اين هم به اخها پيوست!!! تو ليوان هم كه نميخوري و بنده هم يه جور ديگه بخوردت ميدم وقتي خوابت عميق شد بهت ميخورونمششیطانشیطان بار اول تو خواب هم كمي ناز و ادا اومدي اما خوردي نیشخند ولي خوب دفعاتش بشدت كم شده نسبت به قبل!!!

( آخ جونننننننننن گل آبيييييييييييييييي !!! )

چهارم هم اتفاق خاصي نيفتاد بجز خرابكاريهاي روزمره و بلبل زبونيهاي تو و تعريف كردن بار هزارم واسه همههههه كه آب اومد تو اتاقت فرش اتاقت خيس شد مامان گريه كرده و...

پنجم هم درحاليكه همه در خواب ناز بسر ميبردن و يا در حال رفتن به گلگشت بودن بنده رفتم ادارهههههه سكوتتتتتتتتتت بود و سكوتتتتتتتتتت آههههههه من كه ميدونم آخرششششش ما كارمندها عقده اي ميشيم اونوقت اين خواهر دبير بنده خيلي شيك چهاردمش هم تعطيل شد اونوقت چونه ميزنه بهش ميگم واسه خودتون يه ماه تعطيلين ميگه نهههههه بيست و شش روزهههه!!! اونوقت من و خاله انيس آخر وقت رو مرخصي گرفتيم رئيس محترمممممممممممم !!!! ميفرمايند مهمان دارين ميخواين برين !!! خدايااااااااااااا يعني مرخصي هم كه بگيري بايد توضيح بدي اي خداااا شكرتتتت!! حلالتان باد اي آموزگاران خوشبخت اين تعطيلات!!!!!!!!!عصبانی

 

ديشب هم رفتيم خونه جون جون اولا كه اگه از جلو چشمت چند ثانيه ناپديد بشم خونه رو با تمام متعلقاتش ميذاري تو دهنت در نتيجه بنده اطلاع رساني ميكنم !!( يه همچين مادر دختر ذليلي هستم من )!! بهت ميگم مامان ميرم د.س.ت.ش.و.ي.ي بعد بريم بخوابيم اومدي دم در بلند بلند ميگي مامان برو د.س.ت.ش.و.ي.ي .... بكن بعد بيا دراز بكش پيشم دستم بگير شير بخورم بخوابم.نه يه بار و دوبار .... بالاخره همه بايد بدونن نميشه كه...

خلاصه اينكه بنده ديگه جلوي تو نميتونم دست از پا خطا كنم چون واسه همه تعريف ميكني دست به زيرآب زنيت هم عاليه تو خونه نفس بكشم همه بايد بدونن خداي نكرده يه خراش كوچولوئ برداري واسه پنجاه نفر تعريف ميكني تا همه نازت كنن و كلي لوس بشي. بيرون هم كه بريم ميخوام لباس تنت كنم هي ميگي اه اه ناز ميكني شديددددددددد البته فقط واسه من وگرنه اونروز كه با خاله اعظم خواستيم بريم بيرون و ازش خواستي اون لباست رو تنت كنه خيلي شيك و آروم و بي نققققققققققق زدن لباس پوشيدي. همه كارها رو هم خودت ميخواي انجام بدي خودم لباس بپوشم خودم كفش بپوشم خودم خودمو ب.ش.و.ر.م، خودم غذا بخورم ، خودم در ماشين رو باز كنم ،خودم در رو ببندم و خيلي خودمهاي ديگه!!! و ديشب هم رفتيم تو دستشويي مسواك بزنيم تا برم برات ليوان آب بيارم دهنت رو بشوري ايييييي خدااااااا دستت رو كردي تو كاسه توالت فرنگي و آب بازييييي وايييييييييييييييييي تازه لباسهات رو عوض كردم فريادم نصفه شبي به آسمون رفت چندين بار دستهات رو شستم ،يعني ثانيه رو ميزني ازت غفلت كنم كاري دستم ميدي چشم مامان جون جون روشننننننن!!!!!!

خداجونم اين عشق كوچولوي شيطون آتيش پاره منو خيلي محافظت كن خيلي مواظبش باش خيلي هواشو داشته باش خيلي مراقبش باش و فقط و فقط به تو ميسپارمش فدات خداجونم.

فسقلي مامان ، روح و طعم زندگيم ، آسايش و آرامشم!!!!!!!!!!!! با تك تك سلولهاي بدنم دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممممممممممممممم

ميبوسمت به تعدادي كه نميدونم چند تاست!!!!!!!!!بوسسسسسسسسسسسسسس

 

اين گلهاي زيبا هم براي دوستان گلم( مهربانو جان با اجازه !!!! )

بازهم سال نوتون مبارك

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

مامان تارا و باربد
7 فروردین 92 12:33
عیدتون مبارک ای دخمر شیطون سر به هوا بیشتر مواظب باش عزیزم هوای مامیتو داشته باش بعدش هم قربون اون صداقت کودکانه ات برم که بزرگترین ثروت عالمه خوش به حالت
امیدوارم همیشه خوش باشید می بوسمت دلم برات تنگ شده یه عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالمه هر چی بگم بازم کمه


مرسي خاله جون منم دلم براتون تنگ شدههههههه بسيار پس كي مياين پيش ما خوب؟!
خواهر فرناز
7 فروردین 92 18:17
بابا کجاین ما همین طور چشم به راه بودیم
هر روز سر زدیم تا امروز غافلگیر شدیم با مطلب جدیدتون
ای شیطون مامانی را این قدر اذیت نکن
من اعتراض دارم در مورد معلما
نه بابا مامانم تا 4 شنبه رفت
جالبش اینه که بچه هایی اومده بودند که در طول سال غیبت هاشون سر به فلک کشیده بود
خیلی باید صبور باشی تا بتونی معلم بشی
برای اینکه روزی 2 درس باید بدی
در هفته 4 روز هر روز 3 بار همون را تکرار کنی یعنی 12 بار درس را در هفته باید تکرار کرد
به زبون آسونه ولی در عمل سخته
ما از پس 1 بچه بر نمیایم 35 تاش را تو یه کلاس کن که منتظر یه سوتی ازتون هستند دیگه تا آخر سال مگه ولت میکنند هر کدومم مال یه قوم وقبیله هستن که اگه با هم دعواشون بشه هم دیگه را قورت میدند
خودش شد یه پست
خواهرانه گفتم که هیچ وق نخا خودت را جای اون بذاری چون خیلی سخته
من که لااقل حاضرم صبح تا شب پا کامپیوتر باشم اما 1 بچه دستم نباشه



ما در خدمتيم گللللمممم تو خونه اينترنت ندارم .... عزيزم خودت رو ناراحت نكن من هم خواهرم،هم مادرم هم همه خاله هام، زن عموم و... نصف بيشتر فك و فاميلهام معلم هستند آره راست ميگي سخته سر و كله زدن با چند تا شاگرد ولي سخت تر از اون اينه كه تمام سال رو بياي سركار و بدوني تو توي هيچ شرايطي تعطيل نيستي ولي معلمها همين كه ميدونن از خرداد آزادند تمام عيد رو تعطيلن اگه اين وسط مسطا يه تقي به توقي هم بخوره تعطيلن براشون قابل تحمل ميشه بهرحال عزيزم اين براي شوخي بود و ولاغير وگرنه ما تو هر زمينه اي موظف هستيم كه وظيفه مون رو در قبال كارمون انجام بديم.ميبوسمتتتتتتتتتتتتت و ممنون كه بهمون سر زدي خانومممممممممممم.
آذین
7 فروردین 92 22:59
سلام سال نو مبارک
ای شیطونک پس تو هم تنت خورده به تن دوقلوهای ما و از این شیطونیای به یاد موندنی میکنی!
خاله نیکی خدا برات نگهش داره ولی بچه تا زمین نخوره بزرگ نمیشه
از همه مهم تر همه بچه ها یه فرشته دارن ک موقع به دنیا اومدنشون خدا باشون میفرسته تا ازشون مراقبت کنن!


سلام عزيزززززززززززم سال نو تو هم مبارك مرسي عزيزم واقعا هم همينطوره ما هم دلمون به اون فرشته خوشه وگرنه...!!راستي اس باحال دستم نيست وگرنه جواب ميدم هانننن!!!!!!!!!
مامان سونیا
8 فروردین 92 16:04
سلام خوبین روز جمعه ساعت چهارو بیست و پنج دقیقه بعد از ظهر تولد سونیاست یک پست جشن تولد به همین مناسبت براش میگذارم خوشحال میشم شما هم تشریف بیارید


آخخخخخخخخخ جوووووووووووننننن تولد اومديممممممم!!!
مامان سونیا
8 فروردین 92 17:35
ماشاالله به این دخمل وروجک خدا رحم کرده بچه بلایی سرش نیومده چه باید کرد ماییم و این دخترا که جونمون به جونشون بسته است انشاالله که خدا از هر بلایی دورشون کنه و خنده رولبهاشون هیچ وقت محو نشه


آره واقعا تا مدتي هنوز دلم يه جوري بود!!! انشااللللللللهههههه
مهربانو
9 فروردین 92 13:02
عزیز دلم ممنونم ازت که رسم گل دادن مجازی رو داری انجام میدی کلی خوشحال شدم .. امیدوارم همه ی روزا رو خوش بگذرونی


قربانت گلممممممممم بوسسسسسسسسسس
مامانی درسا
10 فروردین 92 2:24
عزیزم مامان و آرشیدا جونم
خداوندا دوستانی دارم که در اعماق قلبم جاى دارند؛ آنان شایسته محبتند و یادشان مایه ى آرامش جان، در این ایام آغازین سال جدید عزت و غرور شان التیام و اعتلا و سلامت و شاد بدارشان.
سال نو مبارک


مرسي عزيزم
آرام خانوم
14 فروردین 92 11:20
چقدر خوندنیه سایتتون خوندنیه ، آدم حوصله اش سر نمیره.
براتون آرزوی سالی سرشار از خداوند دارم.
راستی وقتایی که حوصله تون سر میره یه پیشنهاد دارم. یه سایت فروش اسباب بازی www.bazidan.com هست که خیلی باحاله.اینترنتی عروسک میخرید.براتون با پست میارن . میتونی واسه عروسکت ، اسباب بازی سفارش بدی بعد طفل زیبات توی هیجان اومدن اسباب بازی درانتظار میمونه و وقتی بقول طفل ما آقای پیک چی میاد و اسباب بازیشو میگیره تمام هیجان دنیا رو میتونی تو چشماش ببینی.

دوستون دارم.


مرسي عزيزم بابت راهنماييت حتما امتحانش ميكنم ما هم دوستتون داريم.

انتظارزیبا
15 فروردین 92 23:52
سلام
خوبید؟سال نومبارک
دوست مهربون به روزم.با"بابای سفرکرده"باباودخترمنتظرن بیای حرفشونوبخونی.ممنون
التماس دعا


سلام مرسي سال نو شماهم مبارك
مامان تارا
16 فروردین 92 21:24
سلام سال نوتون مبارک باشه ما برگشتیم با اولین پست سال جدید


سلام مرسي اومدم!
مامان تارا
16 فروردین 92 23:14
آره واقعاً منم پنجم سرکار بودم پرنده پر نمیزد منم از بیکاری رمان میخوندم یکی نیست بگه خوب بابا تعطیلش کنین دیگه شما چیتون از آموزش پرورش کمتره؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدی بعداز بیست روز تعطیلی حالا که میخوان برن سرکار میگن اه اه باز شروع شد!!! معلمه ما داریم؟؟؟


آره واقعا چيشون از آموزش و پرورش كمتره!! والا به قرعان !! اتفاقا اين حرفيه كه همشيره محترمه ديروز زدند اوووهههه حالا كي حوصله شاگردها رو داره!!!!!!


مامان آیلا
17 فروردین 92 9:21
ای جانم که چه شیطون و بلا شده اما خیلی از کاراش مخصوصا منم منم کردناش عین آیلا هست
خواهر جان خیلی غصه نخور ما هم سرکار بودیم چه می شه کرد


خيلييييي شيطون خاله جون ، نه عزيزم غصه خوردن نداره كاريه كه خودمون انتخاب كرديم!! بايد پاش وايسيم ديگه !!! وااللللللههههه!!!!



ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 فروردین 92 11:47
بی نظیر بود


مرسي عزيزم
سارا مامان آرتین
27 فروردین 92 15:54
سال نو مبارک
با بهترین ارزوهاااااااااااااااا


ممنون عزيزمممممم