آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

فلفل مامان

1390/5/1 13:12
نویسنده : مامانی
361 بازدید
اشتراک گذاری

 

dividers

 

animated smiley faces for orkut, myspace, facebookسلام همه عمر و وجودم، خوفی؟ بازم آخر هفته شد و چند روز موندیم بدون کامی! روز چهارشنبه من و خاله انیس رفتیم اهواز آخه اداره کل کار داشتیم و باید بنها رو هم خرید میکردیم تاریخش نگذره، اول نیتمون این بود که واسه خودمون مانتو بخریم ولی وقتی وارد مغازه شدیمو دیدیم که لباس بچه گانه داره اصلاً یادمون رفت براچی اومدیم یه خرید خفن انجام دادیم و کلی برای شما سه تا جوجو  خرید کردیمsmilies1 تازه مگه ول کن بودیم هر مغازه ای میدییم تو مسیر لباس بچه گانه داره هم توقف میکردیم اینم واسه خودش سندرمیه هان!!! تا برگردیم خونه شد ساعت 4 تو خواب بودی آخ یه سردردی داشتم که نگو کمی دراز کشیدم تا بیدار بشی ، بغلت کردم و کلی بوسیدمت بهت سوپی دادم و باهم بازی کردیم و چون خوب نخوابیده بودی ساعت 8:30 خوابیدی.

 

blog

 

     .•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com  حیوانات      روز پنج شنبه صبح علی الطلوع بیدار شدی خوب البته حق داشتی دیشب زود خوابیده بودی صبحانه بهت دادم ولی تو خیلی بهانه میگرفتی و همش نق میزدی جیغی هم چاشنیش!! چشماتو میمالیدی یعنی خوابت میاد؟! ساعت9 خواستم بخوابونمت با یه اقدام الاکلنگی نذاشتی! دیگه همش بغلم بودی تا ساعت 10:45  دیگه خوابیدی منم کارهاتو انجام دادم و چون قدری کار داشتم رفتم بیرون و ظرف نیم ساعت کلی خرید کردم پوشک ،سرلاک و ... باور میکنی تو همین نیم ساعت 100 هزار تومن خرج کردم!!! به محض رسیدن به خونه تو بیدار شدی خیالم راحت شد که در غیاب من بیدار نشده بودی دوست نداشتم ببینی باز خونه نیستم، الان کمی سرحالتر شدی بهت سوپی دادم و باهم بازی کردیم دستتو میگیری به روروکت و بلند میشی ولی دیگه بلد نیستی بشینی و همین جور میمونی تا بیام بشونمت بعضی وقتها هم تعادلت رو از دستن میدی و بله... با پس سر میخوری زمین و گریه، یا دستتو میگیری به پله تو این موقع دیگه من پشت سرتم که نیفتی میترسم سرت بخوره به پله هی میزنی رو پله و بلند بلند میگی ددددددددد، نهنهنهنهنهنهنهنه، مممممممممم، یا موتور گازی میشی و تمام صورت و سینه ات خیس میشه! عصر که از خواب بیدار شدی از غفلت من استفاده کردی و رفتی سراغ وسایل بسته پوشکت رو انداختی زمین و حالا هلش نده پس کی بده و یکی یکی از توش پوشکها رو درآورده بودی ، بعدشم لباسها همه فرش زمین بود ، مونده بود سطل زباله که بندازیش که خدا رو شکر بهت رسیدم و عملیات ناموفق موند!دختر بلا ، شیطونktmj_8037.  امروز هم 8:30 خوابیدی نمیدونم چرا عصرها خوب نمیخوابی. ظهر مرغ کبابی داشتیم رون مرغو دادم بهت و تو با تمام وجود لثه هاتو روش فشار میدادی و آنچنان محکم گرفته بودیش که انگار چی دستته کلی کیفور شدی.!

 

dividers

روز جمعه هم صبح زود بیدار  شدی واااااای شب قبل یه پوستی از من کنده شد که نگو تو همش بیدار میشدی و گریه میکردی هر کاری میکردم گریپ دادم بهت، شیر، آب روی میز شده بود کلکسیون چیزهای مختلف مردم تا صبح شد صبح زود هم بیدار شدی من دیگه حال نداشتم تو عجیب گیر داده بودی که باید بغلم کنی راه بری وای مامان توروخدا بیخیال شو! صبح هم نیم ساعت بیشتر نخوابیدی کلاً سیستمت ریخته بهم! طرفای ظهر بردمت حمامی bathing in bathtub, shower smiley for orkut, myspace, facebookاومدی بیرون بهت سوپی دادم تو تازه سرحالتر شدی از خواب خبری نیست! عصر گیر داده بودی به جون جون که باید عینکتو بزنی رو چشمات من درش بیارم ، دوباره بزنش من درش بیارم بابا تو دیگه کی هستی ول کن اههه ، در کمدش رو باز کرده بود سریع خودتو رسوندی و هر چی پلاستیک داشت ریختی بیرون و هی میکوبیدیشون زمین و پرتشون میکردی جون جون اولش بهت خندید بعد دید نه ول کن نیستی جهتت رو عوض کرد و سریع درو بست تو این دفعه در اتاق رو هی هل میدادی و باز وبسته اش میکنی تازه یکی دو دفعه هم درو از رو خودت بستی و صدات دراومد حالا هی بهت بگم مامان برو کنار برو کمی اونورتر هی برات بشکن بزنم!! که بیای اینور تر که بتونم درو باز کنم نجاتت بدم تو با دستای کوچولوت خودت میخوای درو بازکنی فدات اون دستات بشم عشق من! امروز صبح طبق معمول تو تا ذآخرین لحظه منو پیش خودت نگه میداری منم دلم نمیاد ولت کنم بهت شیر میدم میخوابونمت سرجات تا میام برم گریه میکنی دوباره بغلت کردم و تو افکارم غوطه ور بودم که مامان من الان دیرم میشه ، تأخیر میخورم ، چپ چپ نگاهم میکنن ، اضافه کار م کم میشه و... داشتم حسابی باهات درددل میکردم که تو یهو خندیدی اونم با صدای بلند ای مامان فففففففففففففدای اون خندهات بشه آنقدر شیرین خندیدی که اصلاً درددل کیلو چند یادم رفت دلم نمیومد بذارمت سرجات خصوصاً که تازگیهال وقتی میخوابی پای راستتو از زانو خم میکنی و میذاری روی زانوی پای چپت شبیه صندلی خییییییییلی دلم میخواد تو این حالت ازت عکس بگیرم animated smiley faces for orkut, myspace, facebookولی از اونجایی که وقتی میخوام بخوابوئنمت ورود افراد متفرقه به اتاق اکیداً ممنوعه تا الان جور نشد تا ببینم موقعیتش پیش میاد یا نه.

خدای مهربونم این قند عسلو برام صحیح و سالم حفظ کن و همیشه محافظ و مراقبش باش و از همه آسیبها و گزندها محفوظش کن آمیییییییییییین.

اینم یه بوس خوشگل و خوشمزه و تپل مپل واسه جیگر مامانanimated kissing smiley for orkut, myspace, facebook

 

 

dividers

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)