مروارید در صدف

سلام عسلی خوبی خوشگل خانوم؟ دیروز از اداره که برگشتم پویا و خاله خونه بودن و تو هم مشغول بازی بودی وقتی وارد میشم برای چند ثانیه میمونی نگاه میکنی بعد میگی اه اه اه یعنی بغلم کن خوب طبق معمول بغلت کردم و پویا هم بشدت مشغول شیطونی بود و هردفعه داد بلندی میزد و تو میترسیدی و با سرعت بیشتری حرکت میکردی منم باهاش دعوا میکردم که اینکارو نکن ، عروسکم دیروز لثه هاتو چک کردم و سفیدی دندونت از زیر لثه پیداست ولی هنوز این مروارید قشنگ از تو صدفش بیرون نیومده و احتمالاً چند روزی طول بکشه ، بهت سوپی دادم و پویا هم ترتیب سرلاک خرماتو داد بعد از اون پویا هی سربه سر تو گذاشت یا دستشو میگرفت جلوت یا پاتو میگرفت یا میومد تو صورتت و تو هم دیگه کلافه شده بودی و جیغ میکشیدی من دیگه داشتم سرسام میگرفتم از دست جیغهای تو و داد زدنهای پویا! چند مرتبه خواستم بخوابونمت پویا شیطونی میکرد تو هم ذوق میکردی نمیذاشتی دیگه پویا رو دعوا کردم و بردمت تو اتاق و تو خوابیدی پویا گرسنه بود براش املت درست کردم تو بیدار شدی بهت سرلاک دادم عصری قرار گذاشتیم بریم بیرون قراره شما دو تا آتیش پاره رو ببرم شهربازی طرفای هفت رفتیم وسایل بازی برای پویا کوچیک بودن و برای تو بزرگ اولش میترسیدی و محکم بهم چسبیده بودی ولی بعد که بچه ها رو دیدی اینجوری بازی میکنن تو هم کمی شیطونی کردی و از صدای آهنگ تو هم بلند بلند آواز میخوندی البته چند روزیه که این عادت در تو بوجود اومده و مثلاً جون جون که آواز میخونه تو هم بلافاصله آواز میخونی و جون جون میخنده و دوباره... دیروز هم به صدای آهنگ اینکارو کردی!

 برات سی دی خریدم و برای پویا هم بازی هوش و بعدش هم رفتیم کلی گل سر برات خریدم که نمیدونم کی میتونی استفاده کنی! دیگه داشتی اعلام نارضایتی میکردی سریع تاکسی گرفتیم و برگشتیم خونه و تو هم گرسنه بودی و هم تشنه و هم خسته شیر که بهت دادم به امید اینکه بخوابی خواستم بخوابونمت که تو مقاومت کردی ولیییی بعد کلی کلنجار رفتن و اینکه همه افطار کردن تموم موفق شدم بخوابونمت تقریباً به زور آخه خیییلی خسته بودم ببخشید خوب چیکار کنم تا تو نخوابی من هیچ کاری نمیتونم انجام بدم !    

خدایا به خاطر این دختر شیرین ممممممممممنونیم ازت مرررسی خدایا