آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

ستاره باران

1390/6/8 11:31
نویسنده : مامانی
417 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من ، سلام گل بانو، سلام به تو که با حضورت زندگی مون ستاره بارون شده و آنقدر شیرینی که از وجودت کام همه شیرین شده و البته یه ضررهایی هم واست داره چون همه علاقمندن که لپتو بکشن، گازت بگیرن ، محکم بغلت کنن ( این یه کارو خودمم انجام میدم خوب چیکار  کنم هر چند مامان جون جون دعوام میکنه!! ) ، دیروز از اداره که برگشتم داشتی بازی میکردی و من بغلت کردم و وسایلتن رو جمع کردم که بریم خونه جون جون ما رو رسوند خونه تو کلی بازی کردی و البته هی غر میزدی و میگفتی بغلم کن ولی بالاخره ساعت 5 از خستگی خوابت برد منم از فرصت استفاده کردم خونه که انگار میدون جنگ بوده و همه چی توش پیدا میشد از اسباب بازی بگیر تا قابلمه و کفگیر و قوطی ر وغن ، پویا هم هزار دفعه تماس گرفت که خاله کی میای آرشیدا رو بیار بازی کنیم بیدار که شدی چون مامان جون جون گفته بود بیا برای افطار وسایلتو جمع و جور کردم که بریم قدری حلوا درست کرده بودم و خواستم واسه دو تا از همسایه ها ببرم اومدم که برم سمت یکیشون دیدم اونا هم دارن میان خواستن بیان طرفمون دخترش برات یه لباس خیلی خوشگل دوخته بود میخواست تنت کنه ببینه چه شکلی میشی مامانش طاقت نیاورده بود صبر کنه ، خلاصه بعد از خداحافظی رفتیم خونه جون جون ، پویا و خاله هم اومدن و چون قول داده بودم بریم سرزمین توپولوها با وجود اینکه دیر بود ولی رفتیم و چند دقیقه ای موندیم و تا برگشتیم اذان رو گفته بودن بهت رسیدگی کردم و خواستم بخوئابونمت ولی تو بی توجه به من مشغول حرف زدن با خودت شدی منم دیدذم بی فایده است گذاشتم بازی کنی ساعت ده بهت گفتم بریم بخوابیم ، تو اهههههههههههه منم ولت کردم جون جون برات آواز میخوند ما هم دست میزدیم تو یه نگاه به جون جون یه نگاه به من دست میزدی معلوم بود خسته شدی میخواستی بری پی بازیت ولی وقتی دیدی ما ول کن نیستیم تو هم ادامه دادی ماهم بهت میخندیدمو تو بیشتر ذوق میکردی. طرفای یازده دیگه خودت اومدی طرفم منم بغلت کردم بهت شیر دادم و خوابیدی دیگه تصمیم گرفتم به زور نخوابونمت هر جور راحتی.!!

خدایا این شیرین عسل و تمام شیرین عسلها رو در پناه خودت حفظ کن آمییییییییییییییییییین.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)