پایان ماه رمضون
عسلی سلام خوبی مامان جان؟ امروز آخرین روز ماه رمضونه و احتمال زیاد فردا عید، امسال تونستم یه ده روزی روزه بگیرم روزگار داره خیلی سریع میگذره چند لحظه پیش خاله انیس گفت که هفته دیگه ده ماهگی بچه ها تموم میشه وایییی خدای من چقدر زود گذشت بابا این چند روز پیش بود که بردیمتون بهداشت ، چقدر دارید ماشاالله زود بزرگ و رشید میشید باید بیشتر نگاهت کنم بیشتر لحظه هاتو به ذهن بسپارم شیرین کاریاتو باید توی قلب حکاکی کنم مبادا فراموش بشن ، دیروز هم طبق معمول کلی بازی کردی تا جون جون از سرکار میاد دیگه مامان فراموش میشه و سرتو میندازی پایین و به سرعت خودتو میرسونی بهش و همون لحظه با لباس باید بغلت کنه باهات بازی کنه ببردت کبوترها رو ببینی و... دیروز رفتیم حمامی کلی آب بازی کردی دیگه مثل قبل امید ندارم بعد حمام از خستگی بخوابی تازه سرحال میشی انگار دوپینگ کردی ، برای اینکه توجهمون رو جلب کنی جیغهای بلند میکشی مامان جون جون تازگیها لپهاتو محکم میگیری و تو هم بلافاصله لبهاتو جمع میکنی واسه گریه خوب مامان جان تقصیر خودته میخواستی به قول مامان جون جون کمتر شکر بریزی کمتر لپت کشیده میشه!!! وقت خوابتم که تغییر کرده و حالا کمی قبل از خودم میخوابی این پیش بینی دکتر چه زود به حقیقت پیوست!!! دیروز لطف کردی گوشی تلفنی رو که تازه خریده بودم انداختی زمین و شیشه اش ترک خورد!! دستتتتت درد نکنه مامان!!
دست بزنید شادی کنید عید اومده
راستی عسلی دومین عید فطرت مبارک پارسال تو شکم مامان امسال تو بغل مامان قربونننننننننننننش بره مامان فرشته کوچولو.
خدایا از توفیقات این ماه همه را بهره مند ساز تا با دلی شاد به استقبال این عید مبارک برویم.آمین.
تو همه عشق و قلب منی