عید فطر
سلام خانوم خوشگله مامانی خوبی نفسی؟ عیدت مبارک شکر پنیر، اول برات بگم که دیشب تا 11 بیدار بودی آخه علت داشت دیشب من و شما و جون جون ، مامان جون جون ، خاله نیکفام و پویا رفتیم فردگاه آخه دایی داشت میومد بعد از یکماه ، وایییییییییییییییییی دایی کلی برات اسباب بازی خریده البته به حساب مامانی !!!ناگفته نماند یکیشون رو خودش برات خریده گذاشته واسه تولدت بهت بده. دست دایی درد نکنه، و همه رو طفلک با هواپیما آورده بود چه بسته های بزرگی دهن هممون آب افتاده بود ببینیم چی توشونه تا رسیدیکم خونه دایی بسته ها رو باز کرد و چشممون به جمالشون روشن شد و کلی ذوق کردیم بعد ما با عمو رضا رفتیم خونه و تو از خستگی خوابت برد .
امروز صبح ساعت یه ربع به هشت بیدار شدی امیدوار بودم بیشتر بخوابی ولی زهی خیال باطل!! برات فرنی درست کردم و با هم صبحانه خوردیم و تا کارهاتو کردم دایی زنگ زد که من بعد مدتی اومدم چرا نمیاین ما هم لباس پوشیدیم و رفتیم و پویا هم تازه رسیده بود و کلی سر و صدا راه انداختیم و الان که اینو می نویسم بغل دایی هستی و غر میزنی چند دفعه نزدیک بود پاور کیسو بزنی دایی هم تشویقت میکرد و من نمیدونم بنویسم یا جلو تو رو بگیر20م دسته گل به آب ندی بیا اینم بیست98-یک+ه --------------------------------------- که نوشتی آخیش پویا بغلت کرد خوب الان میخوایم بریم بیرون فعلا بای بای.
خدای مهربونم امیدوارم این عید برای همه پر از خیر و برکت باشه و همه به آرزوهای خوبشون برسن.