آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

تعطیلات

1390/6/12 12:33
نویسنده : مامانی
388 بازدید
اشتراک گذاری

Hello 
Hi Glitter Graphics and Scraps for Orkut, Myspace, Hi5

سلام قند نبات خوبی شیطون بلا؟ تعطیلات خوش گذشت مامانی سه روز  تمام وقت پیشت بود کیف کردی؟ این چند روزه چقدر سریع گذشت تو که کیف بودی دایی تا جا داشت لوست کرد میخواست بره بیرون باهاش ددددددد بیرون هم که رفتیم که مرکز توجه بودی پویا کمی ناراحته چون حس میکنه مثل قبل بهش توجهخ نمیشه قدری غر میزنه ولی بعد خودش میاد بغلت میکنه محکم میبوسدت و میگه شکر شکری!!! پویا عزیز خاله اس خودش هم میدونه نازنینه،

Orkut Myspace Thursday Graphics and Commentsپنج شنبه که دومین روز عید بود قرار بود بریم بیرون که جور نشد و تو هم کلی بازی کردی خاله نیکتا هم اومد عصر من و دو تا خاله ها و پویا توی هال با توپ جنابعالی مشغول فوتبال بازی شدیم البته پرتاب با دست خطای هند محسوب نمیشد!! اولش تلاش کردی توپ رو از دستمون بگیری ولی بعد که دیدی فایده نداره رفتی نشستی وسط اسباب بازیهات و در کمال مظلومیت بازی کردی و هر از چند گاهی توپ به سر و کله ات هم میخورد الهی مامان فدات بشه ، شب قرار بود بریم پارک ولی از اوئنجایی کخه همه روز بیدار بودی زود خوابت برد و درنتیطجه همه رفتن و من موندم پیشت تنها .

شکلک های ِ هلن 

 

Happy Friday scraps, graphics, commentsروز جمعه صبح بعد از انجام کارهای معمول دایی اومد بغلت کرد و چون مامان جون جون میخواست بره بیرون من کارهای آشپزخونه رو انجام دادم تا ظهر که اومد قرار بود ناهار بریم بیرون استخر! این بود که وسایل رو جمع کردیم و تا بخوایم بریم شد ساعت سه!! حالا این ناهاره یا عصرونه اونجا دایی پرید تو آب منم استخر تو رو باد کردم و با اسباب بازیهات گذاشتمت توش تا ما ناهار بخوریم تو هم کلی بازی کردی بعد بهت غذا دادم و همون موقع دایی و پویا شروع کردن آب بازی منم دادو فریاد که به من آب نپاشید برین اونور آب ریخت تو سوپش!! خلاصه سوپت رو که خوردی منم بغلت کردم و باهم با تفنگ آبپاش بهشون شلیک میکردیم پویا هم با سطل بهمون آب می ریخت چه جنگ نا برابری!!! بعدش هم رفتن تو استخر و من و تو موندیم چون تو اون روز کلی واسه همه ناز کردی و مقادیر نسبتاً زیادی لوس شده بودی ، بغل هیچ کس هم نمی رفتی ولی بالاخره مامان جون جون اومد بغلت کرد و منم پریدم تو آب تو هم رفتی گردش دایی هم کلی بغلت کرد و مرتب می گفت دلم لرات تنگ میشه آرشیدا آخر هفته بیاین تهران!Animated avatar 100x100 تو کلی خسته شده بودی و مرتب چشمالتو میمالیدی و کمی هم نق میزدی موقع برگشت از خستگی خوابت برد خونه بیدار شدی ولی حال شیطنت نداشتی من وحشت کردم نکنه بیدار شی ولی خوشبختانه خوابیدی ! چه مامان بد جنسی!!!

خدای مهربون بخاطر این عسلی ازت ممنونم Thank You Scraps, Graphics and Comments for orkut, myspaceخودت همیشه حافظ و نگهدارش باش.آمین.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)