یه روز غمگین

سلام سلطان قلبم خوبی عزیز دلم؟ امروز حال مامانی خیلی گرفته اس آخه دو سه روز پیش یکی از همکارام در حین مأموریت تو یه تصادف کشته شد خیلی ناراحت شده بودیم امروز صبح هم مراسم تشیع بود حس میکنم یه چیزی روی قلبم سنگینی میکنه خدا یبه خانواده اش و ما که همکاراشیم صبر بده

البته امروز یه خبر خوب هم هست امروز سالروز تولد شناسنامه ای خاله انیس هم هست خاله انیس توادت مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک.

دیروز از اداره که برگشتم از توی حیاط صدای مامان جون جون رو شنیدم که می گفت نکن ، دست نزن سریع پریدم تو اگه داری دسته گل به آب میدی بغلت کنم دیدم مامان جون جون داره ناهار درست میکنه تو هم از فرصت استفاده کردی رفتی سراغ سطل زباله بغلت کردم و بوسیدمت بعد هم وسایل رو جمع کردم که بریم خونه جون جون دیر کرده بود و منم چون وسیله داشتم نمیتونستیم خودمون بریم طفلک جون جون دندون پزشکی بود و نمیتونست حرف بزنه ولی مارو رسوند دستت درد نکنه جون جون ، خونه کمی چسب دوقلو بودی البته خوابت هم میومد نفهمیدم چی خوردم ناهار صبح که مامان جون جون خوابونده بودت پویا سر رسیده و اومده بود سرو صدا کرده و تو رو بیدار کرده بود لابد به قول خودش میخواسته خداحافظی کنه چون عصر میخواستن برن تهران ، خلاصه تا بهت شیر دادم خوابیدی منم کارهامو انجام دادم و اومدم کمی دراز بکشم چشمم گرم نشده بود که گریه کردی بهت شیر دادم و خوابیدی ، عصر به همه جا سرک کشیدی وسایلتو جمع کردم و رفتیم خونه جون جون اونجا خوب محیط بازتره چیزهای جالبتری هم هست شروع کردی به فضولی و تا نزدیکای 11:30 هرکاری کردم نخوابیدی وقتی رضایت به خواب دادی که از بس تو بغلم وول خوردی نزدیک بود بیفتی گریه ات گرفت و بعد خوابیدی آخه دختر شیطون حتما باید گریه کنی که بخوابی.

راسسسسسسسسسستی اگه گفتی فردا چه روزیه؟ هان آفرین دختر خانوم فردا تولد مامانیه چی ؟ مبارکه بله بله مرسی لطف دارید.

خدای مهربونم این شیطون بلا رو از تمام بدیها و بلایا حفظ کن و مراقبش باش ممنون.