سفرنامه یک
سلام علیکم مجدد! جونم براتون بگه که تا اونجا نوشتم که این چشم ما اول سفری شد واسه ما دردسر ، قطره ها رو که ریختم کمی بهتر شد و فردا صبحش هم رفتم پیش متخصص و یه داروی دیگه تجویز کرد و یه سری مسائل رو هم گوشزد کرد ، عصرش هم بلیط داشتیم واسه مشهد ، فکر کنید که دو تا کوپه کنار هم نباشند و تو دو تا واگون وهی ما بین این دو تا واگن رفت و آمد کنیم و دو تا جینگل جیغ جیغو هم داشته باشیم همینکه وسط راه ما رو پیدا نکردن از رئیس قطار تشکر میکنم علیرغم دو ساعت تاخیری که قطار داشت ولی به موقع ما رسوند و چنان با سرعت حرکت میکرد که من حس میکردم الانه که از ریل خارج بشه ، رسیدیم مشهد و رفتیم هتل و تا اتاقها تحویل داده بشن یه چرخی اطراف زدیم که و بعد هم ...
نویسنده :
مامانی
13:09