ترانه دلنشین زندگی
همه عمر و وجودم سلام جونم برات بگه که دیروز قدری توی اداره کار داشتم و در نتیجه دیییر شد و تا خودمو بهت برسونم ساعت دو شد پویا هم نیومده بود دیگه با این شیطنتهای تو معلوم نیست مامان جون جون چه کرده منم اصلاً صداشو در نیاوردم بغلت کردم و یه مقدار زیادی بوسیدمت و تو هم لبهاتو به صورتم میچسبوندی خلاصه روابط خیلی عشقولانه بود کمی بهت شیر دادم و تو هم دستور دادی بغلم کن و حرکت کن برو اینور برو اونور منم اطاعت امر کردم دیدم انگار خوابت میاد خواستم بخوابونمت که فریادت به آسمان رفت این بود که پشیمون شدم و گذاشتم بازی کنی و تو رفتی بغل جون جون و عینکشو درآوردی و وقتی خواست نذاره اینکارو بکنی بهش گفتی پس پاشو راه برو منو برم اینور و اونور چه دختر بل...
نویسنده :
مامانی
13:00