طلسم شکست!
سلام خانوم کوچولو اول بگم که این پست رو یه بار نوشتم و خیلی ریلکس پرید از روز پنج شنبه برات نوشته بودم که کار داشتم و دو ساعتی مرخصی گرفتم و بعد انجام کارهام و قدری خرید اومدم دنبالت و رفتیم خونه اونجا هم گاهی باهات بازی کردم ناهار خوردیم و کلی همدیگه رو ماسمالی کردیم دستت رو میکردی تو کاسه ماست بعد میمالیدیش تو صورتم منم همینطور رو دست صورت گردن گوش بوی ماست میدادیم تازه اعتراض هم میکردیم تو میگفتی اهههههههه بعد هم رفتم تو آشپزخونه و مشغول پختن کیک شدم اون شب شب یلدا بود و من دلم میخواست کلی تدارک ببینم مواد کیک که آماده شد از زور خواب نمیتونستی دیگه سرپا بمونی و داشتیب غر میزدی خوابوندمت و دوباره رفتم تو آشپزخونه اتفاقا اون روز خیلی اینو...
نویسنده :
مامانی
11:16