گل باقالی جون
سلام قند نباتم خوفی ؟ جیگر مامان دیروز که از اداره برگشتم خاله نیکتا و پویا اونجا بودن و تو طبق معمول بغل خاله بودی من که اومدم واسم شیرجه رفتی ولی تا خاله از پیشت تکون خورد هی گفتی هوم هوم و واسش ذوق کردی که بفهمه با اونی و میخوای بری بغلش خاله حواسش نبود صداش کردم و و دوباره برگشت که بغلت کن و تو رفتی بغلش اما دو.باره برگشتی خلاصه این قضیه چند مرتبه ای تکرار شد تا اینکه کلاً خاله بغلت کرد و بردت توی حیاط منم از فرصت استفاده کردم و لباس عوض کردم و دست و صورتم را شستم ، دیروز کلاً چسب دو قلو بودی اصلاً نمی خواستی روی زمین باشی و تا میذاشتمت گریه میکردی در نتیجه بغلت کردم و طبق فرمایش حضرتعالی هر سمت و سویی رو که اشاره میفرمودید بنده م...
نویسنده :
مامانی
12:39