خدایا چیکار کنم؟!
سلام سلام صد تا سلام خوفی نفسم عشقم گل گلی ؟ ببخش این دو سه روزه سرم تو اداره شلوغ بود و فرصت نشستن پای کامپیوتر رو نداشتم راستش از اونجایی که حافظه ام کمی دچار اغتشاش شده دقیقا نمیدونم توی روزهای گذشته چه کارها که نکردی!! فقط یادمه که پریروز از اداره برگشتم دیدم مامان جون جون همه جای خونه صندلی گذاشته جلو راه پله ، جلو کشو آشپزخونه گفت از بس گفتم نکن ، بیا خسته شدم منم صندلی گذاشتم که خیالم راحت باشه البته مامان جون جون این موقتیه چون هر وقت یاد گرفتم از صندلی بالا برم باید به فکر یه چیز دیگه ای باشی!!! دیگه کم کم داریم میرسیم اواخر مهرماه و تا چند روز دیگه مامان جون جون میره مکه و من دستم میمونه تو حنا و نمیدونم چه کنم البته یه...
نویسنده :
مامانی
11:32