عشق منی تو
سلام عزیزتر از جانم شیرینی وجودت تمام قلب منو پر کرده و بشدت بهت وابسته هستم و از این وابستگی خودم میترسم تحمل اینکه بدون من جایی بری رو ندارم یعنی اصلا به این موضوع عادت ندارم آخه از همون روزی که شما مهمان دلم بودی تا الان که با پاهای کوچولوت میدوی همه جا با هم بودیم این بود که اون روز که بدون من و بدون بای بای کردن رفتی با بابایی بیرون خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم !!! دیروز از اداره که برگشتم پیش جون جون نشسته بودی و داشتی موز میخوردی قربونت برم که اینهمه موز دوست داری بغلت کردم و بوسیدمت کمی موندیم بعد وسایلت رو جمع کردم و رفتیم خونه فکر کردم که میخوابی چون گریه کردی گفتم حتما خسته ای بهت شیر دادم شیرتو خوردی ولی ...
نویسنده :
مامانی
12:22